گنجور

 
۶۰۱

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۸ - صفت دلبر گریان گفته

 

... بر روی خود از اشک همچو ژاله

لاله ست رخ تو و زیانش دارد

گردد تبه از ژاله برگ لاله

مسعود سعد سلمان
 
۶۰۲

مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۱۶ - مهر روز

 

... مهربانی به بروز مهر و جشن مهرگان

جام را چون لاله گردان از نبید باده رنگ

واندر آن منگر که لاله نیست اندر بوستان

کاین جهان را ناگهان از خرمی امروز کرد ...

مسعود سعد سلمان
 
۶۰۳

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵

 

هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا

چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا

معلوم نشد که در طرب خانه خاک ...

خیام
 
۶۰۴

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴

 

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست

برخیز و به جام باده کن عزم درست ...

خیام
 
۶۰۵

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷

 

چون لاله به نوروز قدح گیر به دست

با لاله رخی اگر تو را فرصت هست

می نوش به خرمی که این چرخ کهن ...

خیام
 
۶۰۶

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹

 

در هر دشتی که لاله زاری بوده ست

از سرخی خون شهریاری بوده ست ...

خیام
 
۶۰۷

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱

 

... پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی

کآن سبزه ز خاک لاله رویی رسته ست

خیام
 
۶۰۸

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲

 

هر صبح که روی لاله شبنم گیرد

بالای بنفشه در چمن خم گیرد ...

خیام
 
۶۰۹

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹

 

گر باده خوری تو با خردمندان خور

یا با صنمی لاله رخی خندان خور

بسیار مخور ورد مکن فاش مساز ...

خیام
 
۶۱۰

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵

 

... وز می دو منی ز گوسفندی رانی

با لاله رخی و گوشه بستانی

عیشی بود آن نه حد هر سلطانی

خیام
 
۶۱۱

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » مقدمه

 

... در جوانی شاعر با تعجب از خودش می پرسد که چهره پرداز ازل برای چه او را درست کرده طرز سؤال آن قدر طبیعی که فکر عمیقی را برساند مخصوص خیام است

هرچند که رنگ و روی زیباست مراچون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا معلوم نشد که در طربخانه خاکنقاش ازل بهر چه آراست مرا

از ابتدای جوانی زندگی را تلخ و ناگوار می دیده و داروی دردهای خودرا در شراب تلخ می جسته ...

خیام
 
۶۱۲

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » خیام فیلسوف

 

... برای خیام ماورای ماده چیزی نیست دنیا در اثر اجتماع ذرات به وجود آمده که بر حسب اتفاق کار می کنند این جریان دایمی و ابدی است و ذرات پی درپی در اشکال و انواع داخل می شوند و روی می گردانند از این رو انسان هیچ بیم و امیدی ندارد و در نتیجه ترکیب ذرات و چهار عنصر و تأثیر هفت کوکب به وجود آمده و روح او مانند کالبد مادی است و پس از مرگ نمی ماند

باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی ۲۹چون عاقبت کار جهان نیستی است ۱۴۰هر لاله پژمرده نخواهد بشکفت ۴۷

اما خیام به همین اکتفا نمی کند و ذرات بدن را تا آخرین مرحله نشأتش دنبال می نماید و بازگشت آن ها را شرح می دهد در موضوع بقای روح معتقد به گردش و استحاله ذرات بدن پس از مرگ می شود زیرا آن چه که محسوس است و به تمیز درمی آید این است که ذرات بدن در اجسام دیگر دوباره زندگی و یا جریان پیدا می کنند ولی روح مستقلی که بعد از مرگ زندگی جداگانه داشته باشد نیست اگر خوشبخت باشیم ذرات تن ما خم باده می شوند و پیوسته مست خواهند بود و زندگی مرموز و بی اراده ای را تعقیب می کنند همین فلسفه ذرات سرچشمه درد و افکار غم انگیز خیام می شود در گل کوزه در سبزه در گل لاله در معشوقه ای که با حرکات موزون به آهنگ چنگ می رقصد در مجالس تفریح و در همه جا ذرات تن مهرویان را می بیند که خاک شده اند ولی زندگی غریب دیگری را دارند زیرا در آن ها روح لطیف باده در غلیان است

در این جا شراب او با همه کنایات و تشبیهات شاعرانه ای که در ترانه هایش می آورد یک صورت عمیق و مرموز به خود می گیرد شراب در عین حال که تولید مستی و فراموشی می کند در کوزه حکم روح را در تن دارد آیا اسم همه قسمت های کوزه تصغیر همان اعضای بدن انسان نیست مثل دهنه لبه گردنه دسته شکم و شراب میان کوزه روح پر کیف آن نمی باشد همان کوزه که سابق بر این یک نفر ماهرو بوده این روح پرغلیان زندگی دردناک گذشته کوزه را روی زمین یادآوری می کند از این قرار کوزه یک زندگی مستقل پیدا می کند که شراب به منزله روح آن است۱ ۱- این گونه تشبیه زیاد در افکار خیام دیده می شود مثلا در نوروزنامه ص ۴۰ در مورد کمان می گوید و به یک روی کمان بر صورت مردم نگاشته است از رگ و استخوان و پی و پوست و گوشت و زه وی چون جان وی بود که به وی زنده است با جان که از هنرمند بیابد ...

خیام
 
۶۱۳

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » خیام شاعر

 

... شب مهتاب ویرانه مرغ حق قبرستان هوای نمناک بهاری در خیام خیلی مؤثر بوده ولی به نظر می آید که شکوه و طراوت بهار رنگ ها و بوی گل چمنزار جویبار نسیم ملایم و طبیعت افسونگر با آهنگ چنگ ساقیان ماهرو و بوسه های پرحرارت آن ها که فصل بهار و نوروز را تکمیل می کرده در روح خیام تأثیر فوق العاده داشته خیام با لطافت و ظرافت مخصوصی که در نزد شعرای دیگر کمیاب است طبیعت را حس می کرده و با یک دنیا استادی وصف آن را می کند

روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد ۱۱۸بنگر زصبا دامن گل چاک شده ۶۰ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست ۶۱چون ابر به نوروز رخ لاله بشست ۶۲مهتاب به نور دامن شب بشکافت ۱۱۱

خیام در وصف طبیعت تا همان اندازه که احتیاج دارد با چند کلمه محیط و وضع را مجسم و محسوس می کند آن هم در زمانی که شعر فارسی در زیر تأثیر تسلط عرب یک نوع لغت بازی و اظهار فضل و تملق گویی خشک و بی معنی شده بوده و شاعران کمیابی که ذوق طبیعی داشته اند برای یک برگ و یا یک قطره ژاله به قدری اغراق می گفته اند که انسان را از طبیعت بیزار می کرده اند این سادگی زبان خیام بر بزرگی مقام او می افزاید نه تنها خیام به الفاظ ساده اکتفا کرده بلکه در ترانه های خود استادی های دیگری نیز به کار برده که نظیر آن در نزد هیچ یک از شعرای ایران دیده نمی شود او با کنایه و تمسخر لغات قلنبه آخوندی را گرفته به خودشان پس داده مثلا در این رباعی ...

خیام
 
۶۱۴

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱

 

هر چند که رنگ و روی زیباست مرا

چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا

معلوم نشد که در طرب خانه خاک ...

خیام
 
۶۱۵

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۷

 

... زنهار به کس مگو تو این راز نهفت

هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت

خیام
 
۶۱۶

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۲

 

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست

بر خیز و به جام باده کن عزم درست ...

خیام
 
۶۱۷

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۳

 

... پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی

کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است

خیام
 
۶۱۸

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۲

 

چون لاله به نوروز قدح گیر به دست

با لاله رخی اگر تو را فرصت هست

می نوش به خرمی که این چرخ کبود ...

خیام
 
۶۱۹

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۴۰

 

خیام اگر ز باده مستی خوش باش

با لاله رخی اگر نشستی خوش باش

چون عاقبت کار جهان نیستی است ...

خیام
 
۶۲۰

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح شمس‌الملک نصر

 

... یکی چو آینه ای زیر پرده ظلمات

یکی چو برگ سمن زیر لاله سیراب

نماز شام پدید آمده ز روی فلک ...

... یکی به برگ سمن بر نگاشته نرگس

یکی به لاله همی برنگاشته عناب

هلال عید پدید آمد از سپهر کبود ...

... خدات داد بدین رنج روزه مزد و ثواب

همیشه تا که بود سرخ لاله و می و گل

همیشه تا که بود سبز سرو و مورد و سداب ...

عمعق بخاری
 
 
۱
۲۹
۳۰
۳۱
۳۲
۳۳
۳۶۲