گنجور

 
۴۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۶ - داستان درنهادن شطرنج

 

... نه کس دانشی تر ز دستور اوی

ز دانش سپهرست گنجور اوی

فرستاده شد باژ یک ساله پیش ...

فردوسی
 
۴۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۷ - داستان طلخند و گو

 

... همی جامه زد چاک و رخ را بکند

به گنجور گنج آتش اندر فگند

به ایوان او شد دمان مادرش ...

فردوسی
 
۴۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۸ - داستان کلیله ودمنه

 

... بت آرای وفرخنده دستور من

هم آن گنج وپرمایه گنجور من

بدونیک هندوستان پیش تست ...

... برای وبدانش نماینده راه

به گنجور فرمان دهد تا زگنج

سپارد بمن گر ندارد به رنج ...

... ندارم فزون ز آنچ گویی مدار

کلیله بیاورد گنجور شاه

همی بود او را نماینده راه ...

... کلیله روان مرا زنده کرد

تواکنون ز گنجور بستان کلید

ز چیزی که باید بباید گزید ...

... گرانمایه بوالفضل دستور اوی

که اندر سخن بود گنجور اوی

بفرمود تا پارسی و دری ...

فردوسی
 
۴۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر

 

... بفرمود تا جامه دستی ز گنج

بیاورد گنجور و اسبی گزین

نشست شهنشاه کردند زین ...

... هش و دانش و رای دستور ماست

زمین گنج و اندیشه گنجور ماست

دگر گفت باز تو ای شهریار ...

فردوسی
 
۴۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۲ - وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری

 

... سوی گنج رفتند روزی دهان

دبیران و گنجور شاه جهان

از اندازه لشکر شهریار ...

... بدو کفشگر گفت من این دهم

سپاسی ز گنجور بر سر نهم

بیاورد قپان و سنگ و درم ...

فردوسی
 
۴۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۲ - آغاز داستان

 

... چوهرمز شنید آن فرستاد کس

به نزدیک گنجور فریادرس

که در گنجهای پدر بازجوی ...

... فراوان بجستن مبر روزگار

شتابید گنجور و صندوق جست

بیاورد پویان به مهر درست ...

فردوسی
 
۴۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۹

 

... به جنگ اندرون ترجمان مرا

کمانش ببرد آنک گنجور بود

بران کار گستهم دستور بود ...

فردوسی
 
۴۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۷

 

... چو باید خورش بامداد پگاه

سه من می بیابد ز گنجور شاه

به پیمان که خواند بران آفرین ...

فردوسی
 
۴۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۰

 

... فرستاده از پیش خاقان ببرد

به گنجور بهرام جنگی سپرد

فردوسی
 
۵۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴۹

 

... بیاگند و دینار چون صد هزار

همی ریخت گنجور در پای اوی

برین گونه تا تنگ شد جای اوی ...

فردوسی
 
۵۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۶

 

... همه رنجها بر دلش باد شد

هم آنگه ز گنجور قرطاس خواست

ز مشک سیه سوده انقاس خواست ...

فردوسی
 
۵۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۲

 

... ز گردون گردان شدم ناسپاس

به گنجور گفت آن یکی پرنیان

بیاور یکی رقعه اندر میان

بیاورد گنجور و موبد بدید

دلش تنگ شد خامشی برگزید ...

فردوسی
 
۵۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۱

 

... رسن سوی گنج شهنشاه برد

ابا مهر گنجور او را سپرد

وزان پس بیامد به ایوان شاه ...

فردوسی
 
۵۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۲

 

... جهان را به چشم جوانی مبین

گشسپ آنک بد نیز گنجور ما

همان موبد پاک دستور ما ...

فردوسی
 
۵۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر شیروی » بخش ۲

 

... برآسای دستور بودی ورا

همان نیز گنجور بودی ورا

بیامد شبی تیره گون بار یافت ...

فردوسی
 
۵۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲

 

... همیدون گله هرچ داری ز اسپ

ببر سوی گنجور آذرگشسپ

ز زابلستان گر ز ایران سپاه ...

فردوسی
 
۵۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۸

 

... به دو روز نامه به دژها نهند

یکی نامه گنجور ما را دهند

دگر خود بدارند با خویشتن ...

... هنرمند گوینده دستور ما

بفرماید اکنون به گنجور ما

که هر کس این را ندارد به رنج ...

... بدین روزگار تباه و دژم

بیابد ز گنجور ما چل درم

به سنگ کسی کو بود زیردست ...

فردوسی
 
۵۸

فردوسی » هجونامه (منتسب)

 

... عجم زنده کردم بدین پارسی

به غلط یا درست به نام حکیم طوس معروف است و بر سر زبان هاست جهت اطلاع دوستان از تردید در انتساب این ابیات به فردوسی آن را به عنوان پیوست شاهنامه به گنجور اضافه کردیم دوستان علاقمند به مطالعه بیش تر در این زمینه می توانند به مقاله با هجونامه چه باید کرد به قلم استاد جلال خالقی مطلق مندرج در شماره ۱۱۵ مجله بخارا مراجعه کنند

ایا شاه محمود کشورگشای ...

فردوسی
 
۵۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۳

 

... گرفته چنان جام گوهر به دست

به گنجور فرمود پس شهریار

که آرد دو صد جامه زرنگار ...

... درخشنده جان تو بی تن مباد

جهاندار از آن پس به گنجور گفت

که ده جام زرین بیار از نهفت ...

... که بی تو مبادا کلاه و نگین

وزان پس به گنجور فرمود شاه

که ده جام زرین بنه پیش گاه ...

... بفرمود صد دیبه رنگ رنگ

که گنجور پیش آورد بی درنگ

هم از گنج صد دانه خوشاب جست ...

فردوسی
 
۶۰

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۰

 

... کلاه و کمان و کمند و کمر

بیاورد گنجور خسرو کلید

سر بدره های درم بردرید ...

... چنین گفت کای نامبردار گرد

جهان گنج و گنجور شمشیر تست

سر سروران جهان زیر تست ...

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۴