گنجور

 
۵۶۲۱

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶

 

... بازآ ز دوریت چند ای گل ز اشگ خونین

از دیده گاه لاله گاه ارغوان فشانم

زان قیمتی گهر دور مشتاق نقد کونین ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۲۲

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

... زیر سیر گلستان گل های داغت فارغم دارد

که باشد سینه ام زین لاله گلگشت باغ من

سرودم را شنو مشتاق منگر این سیه بختی ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۲۳

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵

 

ای ز جورت دل عشاق به خون غوطه زنان

لاله زاری سر کوی تو ز خونین کفنان

نه ز مردی ست که بر قلب ضعیفان تازد ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۲۴

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸

 

... آگهی کز مژه خون دل جوشدم

گرزمی دیده لاله گون روی او

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۲۵

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰

 

... درین گلشن زیاد از ساغر حسن تو بود آن می

که ساقی ریخت در جام گل و پیمانه لاله

نباشم چون خموش از جور او با این دل مسکین ...

... عروس فکر بکرم فارغ از وصف است کاین دختر

ز نیکویی ندارد حاجت تعریف دلاله

رباید بوسه ای گر ز آن لب شیرین زند دردم ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۲۶

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح حضرت خاتم‌الانبیا محمد(ص)

 

... شب مرغان چمن را سحر آمد که چمن

از گل و لاله برافروخت چراغ و مشعل

شد از آن باده که در ساغرشان ریخت بهار

چشم رندان قدح نوش چو نرگس اشهل

بهر تسخیر پریزاد گل و لاله زمین

کرده از دایره چرخ مکان در مندل ...

... کشتی خوشدلی و عیش برآمد زوحل

لاله پوشید بهر کوه لباس اطلس

سبزه گسترد بهر بادیه فرش مخمل ...

... رفت تا باد بهاری وزد افشاند اول

لاله در دامن کهسار ز اخگر صدکوه

ژاله در ساحت گلزار ز گوهر صد تل ...

... بود از سختی طالع همه مالاینحل

شد محلی بحلل باغ و گل و لاله شدند

هر دو مشغول باین مشغله از هر مشغل ...

... بیش از این عصه ماضی و غم مستقبل

لاله با این همه رنگ و همه آب و همه تاب

که چوآتش علم افراخت ببالای کتل ...

... شاهد باغ بدینگونه که آراسته کرد

خویشتن را ز گل و لاله و نسرین بحلل

چه عجب دیده یک بین ز خدا خواهد اگر ...

... جلوه گر شد بنظرها ز دم گرم بهار

ز اخگر لاله و گل همچو فروزان مشعل

چه نشیب و چه فراز و چه بیابان و چه کوه ...

... گرشد از فیض نم ابر بهاری امروز

چون درودشت پر از لاله و گل کوه و کتل

گاه و بیگاه ز بس غلغله در چرخ افکند ...

... زآن میان خاصه نعت تو بود نکهت فیض

ندهد رایحه لاله و گل فوم و بصل

من که باشم خود وانگاه چه باشد سخنم ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۲۷

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵

 

... من نکشتم کشته اش تنها که در روز جزا

چاک چاک از زخم همچون لاله سرتاپای من

ازپی خونخواهی خود زآن بت گلگون قبا ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۲۸

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

... شعله سان بر زده دامن به کمر می آیی

عرق آلوده تر از لاله تر می آیی

رخ برافروخته دیگر به نظر می آیی ...

... نوبهار است و چمن رشک چراغان گردید

مشعل لاله دگر بار فروزان گردید

بلبل گلشن تصویر غزلخوان گردید ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۲۹

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

... وز دل زده صیحه بلندی

تا چند چو داغ لاله باشد

خاموش در آتش سپندی ...

... چون دیده اشکبار من نیست

هر لاله گزین حدیقه روید

چون سینه داغدار من نیست ...

... زان گل که جگر ز داغ هجرش

افروخته لاله زار دارم

در سینه همه جراحت نیش ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۳۰

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲

 

... چند از هجران بود درین باغ

خون جگرم چو لاله در جام

روزی که شود ز یاری بخت ...

... آن رفته پیاپی این دمادم

چون لاله درین حدیقه هرگز

داغم نشنیده بوی مرهم ...

... این سروقدان به قامت راست

وین لاله رخان به ابرو خم

جا کرد به گوشه صبوری ...

... نبود در دور ساغر عشق

زین جام رخی که لاله گون نیست

خورد آنکه طپانچه از این دست ...

... از شیشه قسمتم درین باغ

چون لاله بجام غیر خون نیست

دیوانه عشقم و علاجم ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۳۱

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵ - تاریخ دو طفل توام

 

... که یکجانند گویی در دو قالب

یکی را لاله سان پیمان حسن

بود از باده گلگون لبالب ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۳۲

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۶ - تاریخ فوت میرمعصوم

 

... الغرض چون رفت ازین بستان سر او ز رحلتش

شد چو داغ لاله دل در سینه یاران کباب

کلک مشتاق از پی تاریخ فوتش زد رقم ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۳۳

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۰ - تاریخ جلوس نادرشاه

 

... که هرگز آینه ناید برون زآینه دان

دمید لاله و گل صدهزار رنگ ز خاک

شد آشکار زمین در دل آنچه داشت نهان ...

... که گشت آیینه از حیرتش چوآب روان

چمن ز لاله و گل شد بآن صفت لبریز

که همچو غنچه فراهم نیامدش دامان ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۳۴

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۴۳

 

... مرهم لطفی ندید از گیتی و با خویش برد

لاله سان داغی که بردش بر جگر زین گلستان

بود از این گلزار فانی تنگدل ناگه رسید ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۳۵

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » مستزاد » شمارهٔ ۵

 

... با برگ و نوا

داریم شراب لاله گون در کف دست

موقوف شما ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۳۶

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

... خون جگر و داغ دلست آنچه بود

چون لاله ز صاف و درد در ساغر ما

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۳۷

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

هرجا صنم لاله عذاری بوده است

آرام دل عاشق زاری بوده است ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۳۸

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹

 

زین باغ که خار او زگل افزونست

در ساغر لاله اش می گلگونست

گل از بلبل که قسمت ما خار است ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۳۹

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

جز خون جگر ز شومی اختر خویش

چون لاله ندیده ایم در ساغر خویش

خونابه کش محفل خویشیم وزنیم ...

مشتاق اصفهانی
 
۵۶۴۰

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

روشن کند اشک لاله گون دل من

سوز غم ز اندازه برون دل من ...

مشتاق اصفهانی
 
 
۱
۲۸۰
۲۸۱
۲۸۲
۲۸۳
۲۸۴
۳۶۲