تعالیالله از این دو طفل توام
که یکجانند گوئی در دو قالب
یکی را لالهسان پیمان حسن
بود از باده گلگون لبالب
یکی از پرتو رخسار تابان
جهان را همچو ماه چهارده شب
یکی بر گردن جان بیدلان را
کمندافکن شده از چین عنغب
یکی تنگ شکر کرده دهان را
ز شیرین خندهای گوشه لب
زرشک چهره این مهر درتاب
ز تاب عارض آن ماه در تب
چو گشتند این مه طالع کرینسان
همه کار جهان شد عین مطلب
رقم زد از پی تاریخ مشتاق
شده طالع ز یک مشرق دو کوکب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف دو کودک اشاره میکند که هر دو به یکدیگر بسیار نزدیکاند، اما در ظاهر متفاوتند. یکی شبیه لاله است و دیگر مانند ماه درخشنده. شاعر هر یک از آنها را به زیبایی و ویژگیهای خاصی توصیف میکند، بهطوری که یکی از آنها از نوشیدن شراب و دیگری از لبخند شیرینش جلوهای خاص دارد. این دو کودک نمادهایی از زیبایی و روشنایی هستند و شاعر از دیدن آنها به تأمل در زندگی و جهان میپردازد، طوری که وجود آنها باعث رونق و اوج شادی در جهان شده است. همچنین، شاعر از این دو کودک به عنوان چراغهای راهنمای زندگی یاد میکند که به نوعی تاریخ و سرنوشت را رقم میزنند.
هوش مصنوعی: خداوند برتر است از این دو کودک که به گونهای یکسان به نظر میرسند، انگار که در دو شکل مختلف قرار دارند.
هوش مصنوعی: کسی مانند لاله، در زیباییاش عهد و پیمانی از حسن دارد و لبهایش از شراب سرخ پر است.
هوش مصنوعی: یکی از نورهای چهرهی درخشان، مانند ماهی که به طور کامل در آسمان میدرخشد.
هوش مصنوعی: کسی به مانند یک کمند در دور گردن جان عاشقان و بیدلان افتاده است که از چین و چروکهای زندگی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به زیبایی و شیرینی لبخند اشاره میکند که مانند شکر دلپذیر است و لبهای او با ناز و خوشحالی به سمت گوشهها خمیده شدهاند. این توصیف نشاندهندهی لذت و شیرینی یک لحظه خوش و جذاب است.
هوش مصنوعی: چهره زرشکی این خورشید به خاطر زیبایی حالت آن ماه، در حال تپش و التهاب است.
هوش مصنوعی: وقتی این ماه به اوج خود رسید، تمام امور جهان به حقیقت پیوست.
هوش مصنوعی: رویدادهایی که به تاریخ تعلق دارند، با شور و اشتیاق نوشته شدهاند و سرنوشت از یک طرف، دو ستاره طلوع کردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ندیدهستم شبی هرگز چو امشب
که آمد جان من صد باره بر لب
شنودم من که پیری را مقرب
به سختی درد دندان خاست یک شب
به «جی مندر» که برجی زان حصار است
شهان را کاندران شاهان خوش خواب
در آن مدت، که بود از محنت تب
جهان بر چشم من تاریک چون شب
چو جزویّات شد بر وی مرتّب
به کلّیّات ره برد از مرکّب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.