شبی روز منست ای از تو روشن چشم داغ من
که گردی انجمن افروز من چشم چراغ من
شبی شور از فروغ مهر شمعافروز داغ من
نه آخر من سیهروز توام چشم و چراغ من
بود خون جگر می بیلب ساقی همان بهتر
که ماند خشک همچون شیشه خالی دماغ من
ز بس کاهیدم از هجرش گرم بیند عجب نبود
که نشناسد مرا یا روز من گیرد سراغ من
ز هر شب امشبم تابوتب افزونست پنداری
که غافل خویش را پرو نه ای زد بر چراغ من
چه فیض از شیشه دل ساغر چشم ترم دارد
کزین مینا نمیآید بجز خون در ایاغ من
زیر سیر گلستان گلهای داغت فارغم دارد
که باشد سینهام زین لاله گلگشت باغ من
سرودم را شنو مشتاق منگر این سیهبختی
که خوشتر از نوای بلبل است آهنگ زاغ من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس عمیق عشق و longing (دلتنگی) خود را بیان میکند. او شب را روشن از یاد معشوق خود میداند و به شدت از دوری او رنج میبرد. شاعر از احساس درد و جدایی سخن میگوید، به طوری که وجود معشوق برایش همانند نوری در تاریکی است. او همچنین به سادگی اشاره میکند که تحمل اینکه بدون معشوق بماند برایش سخت است و ترجیح میدهد که بینوشیدنی و تنها بماند تا اینکه از محبت او بیخبر باشد. شاعر در پایان به زیبایی و جذابیت آواز خود اشاره میکند و آن را حتی از بلبل زیباتر میداند، در حالی که غم و غصهاش را نیز بیان میکند. در کل، این شعر تجلیل از عشق و آرزوها و در عین حال احساس تلخ جدایی است.
هوش مصنوعی: شبی است که برای من روشنایی میآورد، و من به خاطر چشمهای تو که دلم را شاد میکند، احساس میکنم که زندگیام پر از نور و روشنایی شده است. چشمهای تو مانند چراغی برای من است که راه را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: شبی که نور مهر و شمعی گرم دلم را روشن کرد، نه اینکه من در پایان خودم سیاهروز هستم، بلکه تو نور چشم و چراغ زندگی منی.
هوش مصنوعی: بهتر است که خون دل من بدون اینکه کسی آن را بچشد بماند تا اینکه به مانند یک شیشه خالی و بیمحتوا باقی بماند.
هوش مصنوعی: چون به خاطر دوری از او خیلی غمگین و افسرده شدهام، جای تعجب نیست که او مرا نشناسد یا در روزی به یاد من نیفتد.
هوش مصنوعی: امشب بیشتر از هر شب دیگر احساس هیجان و شور و شوق دارم. انگار که در تاریکی شب، کسی به طور ناخواسته و غافل به پروانهای که دور چراغ من میچرخد، آسیب زده باشد.
هوش مصنوعی: دل من مثل یک شیشه است که چشمهای خیس من از آن سرازیر شده و هیچ چیزی جز خون در این ظرف نمیریزد.
هوش مصنوعی: زیر سایهی گلستان، گلهای عاشقانهام آرامش میدهند و باعث میشوند سینهام از این لالهها، زینتبخش باغ من، پر شود.
هوش مصنوعی: شنونده عزیز، به این آهنگ من توجه کن و نگران وضعیت نزار من نباش. این آهنگ، زیباییاش حتی از آواز بلبل هم دلانگیزتر است، هرچند که من، به مانند زاغ، در دریای غم به سر میبرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مجو ای دل بخور از بهر ترتیب دماغ من
مگر آگه نیی شبهای هجر از درد و داغ من
دلم کز داغ هجران شد سیه منما ره وصلش
که هرگز سوی بستان ره نخواهد بر در زاغ من
به داغ بی کسی ز انسان گرفتارم که گر سوزم
[...]
به هم پیوسته از بس در حریم سینه داغ من
تماشایی ندارد رنگ از گلگشت باغ من
چنان از آفتاب عشق می جوشد دماغ من
که پهلو می زند با چشمه خورشید داغ من
مرا برده است وحشت از جهان آب و گل بیرون
[...]
بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ من
که هر سو شعله ای گلدسته می بندد ز باغ من
عجب رسواییی سر در پی گمنامیم دارد
شود هر نقش پا آیینه راه سراغ من
صبا بیگانه بود از رنگ و بوی گلشن هستی
[...]
گذشتی مست با غیر و زدی آتش به داغ من
کجا رفتی بیا ای شبنم گلهای باغ من
به سوی کلبه من پاگذار و خانه روشن کن
پریده رنگ چون پروانه از روی چراغ من
به هر جا می روم بوی کباب آید ز اعضایم
[...]
بههر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من
سیاهی افکند در خانهٔ خورشید داغ من
به بو یی زپن بهارم وا نشد آغوش استغنا
عیار شرمگیرید از تریهای دماغ من
به رنگ نشئهٔ می رفتهام زین انجمن اما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.