گنجور

 
۵۲۱

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۱۵۳

 

... فغان از عندلیب و گل نیامد

زمژگان پل بسازد فایز زار

چرا دلبر به راه پل نیامد

فایز
 
۵۲۲

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱۶ - در رسیدن جذبه‌ عشق‌ و اجتذاب‌ روح سالک‌ عارف‌ از مقام سلوک به‌ عالم‌ جذب‌ فرماید

 

... آمد از که سیل و دریا دشت شد

بند و بست و پشته و پل پست شد

شهر و کوه و دشت را سیلاب کند ...

صفی علیشاه
 
۵۲۳

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۵ - خطاب‌ به‌ نفس‌ ناطقه‌ و بیان جذبه‌ عارف‌

 

... با تو دیگر نی رفیقم نی شفیق

زآنکه تو بر دجله جویای پلی

نی سواری نی سوار دلدلی ...

... در خیالت فارس دلدل پی ای

عاشق دیوانه بحرش بی پل است

اسب چوبین زیر پایش دلدل است

نی خبر از دجله دارد نی ز پل

هست یکسان پیش پایش خار و گل ...

صفی علیشاه
 
۵۲۴

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۷۹ - جنبش سیل

 

... جنبش سیل را چه می دانی

تو که پل بسته بر ره سیلی

ترکی شیرازی
 
۵۲۵

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند

 

... بر سر چقدر خمار دادی

اندر سر این پل شکسته

آسوده عجب قرار داری ...

صامت بروجردی
 
۵۲۷

الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان دوم » بخش ۹۲ - زبانحال ام لیلی و تسلی دادن ح علی اکبر مادر خودرا

 

... زحکم خداوند جان آفرین

یکی پل کشیده چوباریک موی

جهیم و جنانش پدید از دو سوی ...

الهامی کرمانشاهی
 
۵۲۸

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در معرفت و حکم و منقبت شاه اولیاء علی مرتضی صلواه الله والسلامه علیه گوید

 

... در کوه امر استقمت نیست سنگ کاه

تازین پل دقیق تر از موی نگذری

باید هزار بار نهی پوست مار وار ...

صفای اصفهانی
 
۵۲۹

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۶۳ - پادشاهی شاپور ذوالاکتاف

 

... که موبد بماندی ازو در شگفت

یکی پل به بغداد بنیاد کرد

که جان های مردم همه شاد کرد ...

میرزا آقاخان کرمانی
 
۵۳۰

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

... نغمه را در نای بلبل بشکند

با حقیقت بگذر از پل نی مجاز

می برد آبت اگر پل بشکند

کوک کن مطرب تو بربط را چو فور ...

حاجب شیرازی
 
۵۳۱

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵ - بازار سنبل

 

... تا هلال ابروی جانان ز چشمم دور شد

اندر این ره سیل ها باشد که صد پل بشکند

چون نسیم صبحگاهی پرده گل بردرد ...

شاطر عباس صبوحی
 
۵۳۲

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸ - شیفتۀ شیدایی

 

... دهانست و لب این یا خضر بسته

به روی چشمه حیوان پل از گل

گلی بر سر زده آن سرو قامت ...

شاطر عباس صبوحی
 
۵۳۳

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

... از رود غصه ما را نتوان عبور کردن

جز با سفینه عشق یا از پل محبت

اندر مقام محمود مستانه شد امیری ...

ادیب الممالک
 
۵۳۴

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷

 

... تو درین خاک چو زر باش و درین باغ چو گل

زده فکرت بفلک پایه و بر دریا پل

شجر خلدی و بستان تو بخت تو بود ...

ادیب الممالک
 
۵۳۵

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۸ - ماده تاریخ در سوگ حسین خان فرزند نظام السلطنه مافی

 

... کنار این رود چه گستری رخت

تو نیز خواهی گذشتن از پل

بجا نماند در این بر و بوم ...

ادیب الممالک
 
۵۳۶

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - نوید پیک

 

... به حال و روز توام دل گرفت و اشک چکید

ز خانه رفتم و بر روی پل نهادم گام

زبار محنت من ناف پل به خاک رسید

به زنده رود یکی قطره ز اشک من افتاد ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۵۳۷

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۲ - هدیه باکو

 

... کی فراموش کند شوروی نیک نهاد

که شد ایران پل پیروزی او سرتاسر

گشت ما را ستخوان خرد که سالی سه چهار ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۵۳۸

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۳ - بیدار شو!

 

... بی طاعت ایزد چه گونه ای

با جسم نحیف و پل صراط

مرگ است چو کلب عقور و ما ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۵۳۹

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - رستم نامه

 

... ز راه نقب سوی قلعه شد دوان رستم

کشیدتخته پل ودرببست وشد محصور

حصار داد به آیین جنگیان رستم ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۵۴۰

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۶ - بهار اصفهان

 

... اصفهان نیزکم از ری نبود یک ارزن

پل خواجوش ز خاطر ستردگرد ملال

شارع پهلوی از دل ببرد زنگ محن ...

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸