گنجور

 
۵۱۶۱

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴

 

... گرچه گل نور چشم گلزار است

لاله حسن برشته ای دارد

چشم آیینه تشنه خط کیست ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۶۲

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۳

 

... صبا خاکستر داغم نگه دار

نثار لاله زاری می توان کرد

تو گر ساقی شوی مانند خورشید ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۶۳

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۳

 

... به هرسو آفتابی چون خزان تاک می ریزد

دهد چون ساغر می لاله بی داغ در صحرا

چو در جولان عرق ز آن روی آتشناک می ریزد ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۶۴

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۲

 

ز آسمان محبت چه وحی نازل شد

که یاد لاله و گل سنگ شیشه ی دل شد

چمن ز حسن که اعجاز رنگ و بو آموخت

که برگ لاله و گل فرد سحر باطل شد

هزار مرحله حسرت هزار قافله رشک ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۶۵

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۹

 

گر دو روزی کامجو در عشق بی آرام بود

همچو داغ لاله در آتش نشینی خام بود

سخت ممنونم ز رسوایی که روز خوش ندید ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۶۶

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۵

 

... راز هر گمشده ثبت است به طومار بهار

لاله عذر دل وا سوخته ای می خواهد

بسکه بالد به خود از برق ستم کشت اسیر ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۶۷

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۲

 

... از غیرت آهم گل عشقی نتوان چید

آتش بود آن لاله کز او دود برآید

گلچین فریبش نشود زخم دل ما ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۶۸

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۴

 

چقدرها ز رهت نشو و نما می روید

گل جدا سرو جدا لاله جدا می روید

باغبان گو نظر و دیده حیرت بگشا ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۶۹

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۲

 

... در صید نظر تیر و کمان است در این باغ

هر لاله که شبنم زده شوخی داغ است

صبحی ز شب وصل عیان است در این باغ ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۷۰

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۵

 

لاله داغم ز گلزار جگر جوشیده ام

آتشین موجم ز بحر چشم تر جوشیده ام ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۷۱

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۶

 

... تا شد زگریه ام شفقی رنگ آسمان

چون داغ لاله غوطه به خون زد ستاره ام

تا از خیال روی تو دیوانه گشته ام ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۷۲

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۷

 

لب تر نکرده از می هستی پیاله ام

داغ تو کرده گل به گریبان چو لاله ام

تا چون جرس زبان فغانم گشوده اند ...

... شرمنده غنچه ام ز نسیمی نبوده است

هرگز گره ز دل نگشوده است لاله ام

از بس ز بیم خوی تو دزدیده ام نفس ...

... درگلستان ز باده خون جگر اسیر

مانند لاله داغ بود هم پیاله ام

اسیر شهرستانی
 
۵۱۷۳

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۲

 

... نفس در سینه همچون عندلیبی در قفس دارم

سرشکم برده هر جا پاره دل لاله می کارد

ندارم لاله زار گریه دشت پر جرس دارم

به کس هرگز نیفتاده است کارم عشق را نازم ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۷۴

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۵

 

... ما را به نکهت چمن رنگ و بو چه کار

چون لاله داغ آتش حسن تو گشته ایم

هرگز اسیر یک قدم از دل نمانده ایم ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۷۵

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۹

 

لخت جگر پاره بر آه نفس افشان

دامان گل و لاله به پای قفس افشان

افسردگی از هستی ما دود برآورد ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۷۶

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳

 

به رنگ لاله می جوشد پری جای شکار اینجا

به خون رنگ و بوی خویش می غلتد بهار اینجا ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۷۷

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۹

 

... عارضت ز تاب می خانه سوز بلبل ها

دیده حیرتستان شد نذر لاله رخساران

سینه سنبلستان شد وقف زلف و کاکل ها

اسیر شهرستانی
 
۵۱۷۸

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۶۲

 

جام لاله پر می شد وقت باده نوشی هاست

می پرست را امروز باغ دلگشا صحراست ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۷۹

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۹

 

گرد جولان تو چشمم را بهاری کرده است

اشک رنگینم جهان را لاله زاری کرده است

دانه خورشید پنهان می کند در دام ابر ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۸۰

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲۶

 

خط او دام هوش گردیده است

لاله ریحان فروش گردیده است

از نگاه فسرده زاهد ...

اسیر شهرستانی
 
 
۱
۲۵۷
۲۵۸
۲۵۹
۲۶۰
۲۶۱
۳۶۲