گنجور

 
اسیر شهرستانی

لخت جگر پاره بر آه نفس افشان

دامان گل و لاله به پای قفس افشان

افسردگی از هستی ما دود برآورد

ای شعله گلابی به گریبان خس افشان

ای گریه بیا قافله سالار جنون باش

تخم اثر ناله به دشت جرس افشان

معراج طلب هست به مطلب نرسیدن

از پاس طلب دامن بر دسترس افشان

تا چند اسیر از غم لعل تو گدازد

یک قطره ازین باده به کام هوس افشان

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode