گنجور

 
۵۱۲۱

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سپاس یزدان

 

... از او سبزه ها چون زبان پرنوا

از او لاله چون کاسه ها پرصدا

کند بحر و بر هر دو ذکرش ولی ...

واعظ قزوینی
 
۵۱۲۲

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - مناجات

 

... بحق شهیدان گلگون قبا

که هستند باغ ترا لاله ها

بصحرا نوردان آگاه تو ...

... به بی صاحبی های ملک وفا

به خون گرمی لاله رنگ شرم

به دلچسبی گفتگوهای نرم ...

واعظ قزوینی
 
۵۱۲۳

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲

 

... سرآنچنان سرکشی تیز چنگ

فلک ساخت جام می لاله رنگ

کشیدند بر سر گه سرخوشی ...

... بدور افگند آخرت چون شرار

چو ترک است لاله باغ خوشی

ندانم چرا داغ این آتشی ...

... در او آن چنان دیده ام ژاله را

که شوید سیاهی ز دل لاله را

هوایش به نوعی که هر دم سحاب ...

... که چون از لب جوی او سبزه خاست

شکفته گل و لاله ز اندازه بیش

همه بوسه بر کلک نقاش خویش ...

... دریغا گل زندگی بی بقاست

در او بشکفد لاله و گل بسی

که ما رابخاطر نیارد کسی ...

واعظ قزوینی
 
۵۱۲۴

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - مثنوی سفرنامه مازندران واعظ و تعریف شهر اشرف و مدح شاه عباس ثانی

 

... از آن توفان کند آن باغ سیراب

که جوشد از تنور لاله اش آب

هوا بر دوش مشک از ابر دارد

که گل از خود مباد آتش بر آرد

بروی لاله اش نسرین فتاده

تو گویی کشته بر آتش نهاده ...

... رطوبت آن قدرها دارد آن باغ

که خون شد لاله را دل سوخت تا داغ

رطوبت آنچنان در جز و در کل ...

... بنحوی واله کیفیت باغ

که ته افگنده جام لاله از داغ

ز شوخی از برای سیر بازار ...

واعظ قزوینی
 
۵۱۲۵

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » اضافات » در آفرین شاه سلیمان صفوی

 

... خیز کز کف می رود فرصت چو گل دامن کشان

صحن باغ از لاله و گل جنت المأوی شده

عالم از سرو و صنوبر عالم بالا شده ...

واعظ قزوینی
 
۵۱۲۶

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

... عندلیب چمنی گشته دلم کز نم اشک

شعله داغ بود لاله سیراب آنجا

شده ام غرقه بحری که ز اعجاز خطر ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۲۷

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

بی غنچه و لاله داغ پیدا

بی نقش قدم سراغ پیدا ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۲۸

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

لاله می روید ز بستر ناتوان عشق را

شعله پرورده است مغز استخوان عشق را ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۲۹

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

... من و گلچینی آتشکده داغ کسی

به تماشای گل و لاله چه کار است مرا

شعله ها نذر جگر کاوی حسرت دارم ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۳۰

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

چشمت به خاک ریخته خون پیاله را

بخشیده توتیای نگه چشم لاله را

تا با خیال زلف تو پیوند کرده ام ...

... از تاب درد کیست ندانم که نوبهار

تبخاله کرده بر لب جو داغ لاله را

گر بی رخ تو صبح به گلشن رود اسیر ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۳۱

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

... می جوشد خنده از گل او

می روید لاله از گل ما

گوشی نکشید گوش دردی ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۳۲

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

... برازنده سینه چاک ابر

ز عکس شفق لاله زار هوا

گداز خجالت گلابش کند ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۳۳

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

... شوخی پیر دلجوان مهتاب

ابرو باران و روح لاله وگل

صبح نوروز می کشان مهتاب ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۳۴

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

موجها برده دل ز باغ در آب

لاله ها شسته روی داغ در آب

چه صنمخانه ای است عالم عکس ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۳۵

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

... شکوه از دست که دارم روز و شب

لاله زار و سنبلستان است اسیر

در غمش اشکی که بارم روز و شب

اسیر شهرستانی
 
۵۱۳۶

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

... آتش و بادی که از نیرنگ خاک و آب ریخت

لاله اشکم غزالان را ز هم چشمی گداخت

قطره خون گرمی کز خنجر قصاب ریخت ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۳۷

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

ز گر مخوییت آتش ز لاله زار گریخت

ز زهر چشم تو صیاد از شکار گریخت ...

اسیر شهرستانی
 
۵۱۳۸

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

... مقصد ز عشق لذت سوز است اسیر و بس

شادم که داغ لاله نمکسود بر نخاست

اسیر شهرستانی
 
۵۱۳۹

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

... یک چمن گل هرگز از آغوش خاری بر نخاست

لاله از تربت فرهاد جز داغم نرست

چون من از خاکستر مجنون شراری بر نخاست

اسیر شهرستانی
 
۵۱۴۰

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳

 

... غبار سوخته ام نور چشم گلزار است

برای گرمی بازار لاله زار پر است

بهار سوخت به صد رنگ و یک نگاه نکرد ...

اسیر شهرستانی
 
 
۱
۲۵۵
۲۵۶
۲۵۷
۲۵۸
۲۵۹
۳۶۲