گنجور

 
اسیر شهرستانی

موجها برده دل ز باغ در آب

لاله ها شسته روی داغ در آب

چه صنمخانه ای است عالم عکس

خوش نماید گل چراغ در آب

بی سبب دل نمی کند ز سحاب

قطره دارد گهر سراغ در آب

خط مشکین و عارض گلرنگ

سایه افکنده بال زاغ در آب

در چمن باده ریخت اشک اسیر

موج گل تر کند دماغ در آب