طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹
... به تحریر سواد نسخه آشفته زلفش
ز موج می رقم باید شکست پیچ و تابش را
اگر داری خیال خاک پای توسنش بودن ...
... خوش آمد در مذاقم طغرل این یک مصرع بیدل
برین سرچشمه رحمی کن که موجی نیست آبش را
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
نباشد التفاتی با من اکنون تیغ قاتل را
که سازد ناخدا در موج خونم مطلب دل را
به یاد حسرت لعلش من از خود می روم هردم ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲
گر به عرض آرد تمنا حسرت ناکام را
شوخی مطلب شود خمیازه موج جام را
شوق بسمل دم به دم از بی قراری های ما ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵
... کرده اند از سنگ نومیدی مگر جام مرا
غرق موج شبنم خجلت شود رخسار او
هرکه جوید چون نگین گر از جهان نام مرا ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
تا عروج باده زد دستی گریبان مرا
موج می شیرازه خواهد گشت دامان مرا
سرمه چشم حیا را ساز خاموشی کند ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷
... بر سر خوان غمش یک لحظه مهمانی مرا
سیل اشکم شد فزون از موج طوفان حیا
می برد هردم ز خود آه پشیمانی مرا ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱
... در معنی کرده ای طغرل نهان همچون صدف
فاش سازد موج این دریا مگر راز تو را
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷
... که دل هم نیست محرم نکته راز معانی را
محیط دل که از موج تلاطم شورشی دارد
که می آرد برون جز من گهرهای نهانی را ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸
ای ز موج طلعتت نظاره در گرداب ها
حیرت آیینه باشد شوخی سیماب ها ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶ - شمسالدینجان
... گر ز روی خود کشد آن شاهد موزون نقاب
طغرل از موج خیال من معمای دقیق
می شود بیرون به فکر تام چون در خوشاب
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸
... در تلاش جستجوی حلقه گیسوی او
موج دارد آبله بر پای هر دم از حباب
یک جهان خنجر مهیا کردی از مژگان خویش ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹
می برد لعل لب او نشیه از موج شراب
می کشد دامان زلفش از گریبان گلاب ...
... از سویدای دلت زن رشحه فال امید
موجب باران بود گر تیره بنماید سحاب
شام غفلت رفت آخر صبح نومیدی دمید ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷
اگر دل محو آن رخسار زیباست
ز جوهر موج این آیینه دریاست
ندارد داغدار عشق قدری ...
... به یاد گیسویش اشکم گره زد
ز موج این بحر را زنجیر برپاست
خدا را جانب ما کن نگاهی ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶
... تا به عرض جلوه آمد عکس رخسار گلش
جوهر آیینه زیر شبنم موج حیاست
قطره ای ظاهر نشد از جوشش شوق دلم
آب این سرچشمه را از موج زنجیری به پاست
می کنم کوه دلم را از غمش چون کوهکن ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲
... عرض جوهر صیقل آیینه را از زنگ اوست
می زند هر لحظه دم از موج طوفان بقا
شوخی خون شهیدان از حنای چنگ اوست ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴
... در طریق عشق از سعی طلب غافل مباش
موج با این جهد آخر دامن دریا گرفت
کفر و ایمان هر دو یکسان است اندر چشم من ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶
... نباشد لنگری غیر از تو کل کشتی او را
که در موج تلاطم جز خدا کی ناخدا دارد
تسلی بخش از زلف مسلسل خاطر خود را ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹
... اهرمن را زلف او تا حلقه زنار شد
همچو موج از باد می لرزم ز چین ابرویش
رحم نبود مهره تیغی که ناهموار شد ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰
... محو حیرت گشته مخموری ات
نشیه ای از موج صهبا می کشد
هرکه یاد طره او می کند ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷
... از لطافت های حسن آبدار او مپرس
موج گوهر از حدیث وصف آن رو می چکد
بسملم کرد و به خاک انداخت آن ظالم هنوز ...