گنجور

 
۴۹۸۱

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۳ - ایضا فی مناجات

 

... رخ گل کرد بی گلگونه گ لرنگ

قبای لاله پرخون ساز بی جنگ

کشیده سرمه چشم آهوان را ...

ملا مسیح
 
۴۹۸۲

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۳۶ - کور کردن رام یک پسر اندر را که به صورت زاغ سیتا را رنجانیده بود

 

... تعشق جست چون بلبل به باغی

نشستی گه چو داغ لاله بر دست

گه از ناخن کف دستش همی خست ...

ملا مسیح
 
۴۹۸۳

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۴۵ - برآمدن سیتا برای گل چیدن و دیدن او آهوی زرین را و فرستادن رام را برای شکار آهوی زرین

 

... ز رنگ و بوی آن رشک بهاران

در افتاد آتشی در لاله زاران

دل صد پاره گل بنهاد در دست ...

... گهی زلف بنفشه تاب دادی

گهی دستی به لاله برگشادی

به داغ ت ازه اش مرهم نهادی ...

... گه از دست چنارش نکته بر دست

گهی از جام لاله نرگسش مست

گه از ناز آن نگاه چشم مخمور ...

ملا مسیح
 
۴۹۸۴

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۴۹ - برگشتن رام از شکار و دیدن او در راه لچمن را و خبردار شدن از حال و بیتاب شدن رام و جستجو کردن لچمن سیتا را

 

... به صد حسرت در آنجا هم خرامید

تماشا کرد بر دل لاله را داغ

یقین دانست کان گل نیست در باغ ...

ملا مسیح
 
۴۹۸۵

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۵ - جای دادن راون سیتا را در باغ اسلوک بن

 

... درآن جنت سرا حور غم اندود

چو لاله وقف داغ و غرق خون بود

بهار اندود کرده بوستان را ...

ملا مسیح
 
۴۹۸۶

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۷ - آمدن فصل بهار

 

... علم زد بر هوا ابر بهاری

به عشق لاله و گل کرد زاری

شکوفه تاج زر زد بر سر شاخ ...

... نسیم از غنچه بوی مشک تر برد

غزال از لاله برگ پان همی خورد

به شوق لعبتان غیرت حور ...

... خجالت را نموده جلوه یار

به خونین لاله هرجا دیده بگشود

به داغ خویشتن داغش بپیمود ...

... که نو می شد ز داغش داغ بر داغ

نه شبنم بود بر لاله که از شرم

عرق می ریخت آتش زان دل گرم ...

... گهی بر گل چو بلبل ناله کردی

گه از خون سبزه ها را لاله کردی

گهی دادی به زاری یاری ابر ...

ملا مسیح
 
۴۹۸۷

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۶۳ - در صفت ماهتابی

 

... ازین گویم که چون گل غرق خون ست

دو خونین لاله بودند از یکی باغ

ز یک سینه دو دل لذت چش داغ ...

ملا مسیح
 
۴۹۸۸

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۷۱ - روان شدن هنونت برای خبر گرفتن سیتا

 

... به نومیدی از آنجا نیز برگشت

سراغ لاله اش چون بود در باغ

در آمد در چمن با مرهم داغ

ملا مسیح
 
۴۹۸۹

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۸۴ - جنگ رام و لچمن با دیوان

 

... گهی شد سوسن تیغ ارغوان کار

گهی خار سنان را لاله شد یار

ز بیم زخم گرز زورمندان ...

ملا مسیح
 
۴۹۹۰

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۸۵ - جنگ کردن اندرجیت از رام و لچمن و بیهوش شدن رام و لچمن

 

... که زخم تیغ عشقش کارگر بود

مزعفر گشته رنگ لاله گون روی

خضابی کرده از خون مشکبو م وی ...

ملا مسیح
 
۴۹۹۱

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۸۶ - دیدن سیتا رام را به میدان

 

... ز سوسن دست بسته بر گل تر

چو لاله داغ گشته پای تا سر

کمند عنبرین از حلقه ببرید ...

ملا مسیح
 
۴۹۹۲

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۹۴ - آمدن هنونت به کوه شمالی و جنگ کردن او با دیوان و کشته شدن سیصد هزار دیوان از دست هنونت

 

... دوان پیش از هنون کردن د گلزار

ز آتش لاله گون دامان کهسار

بدید آن کوه را هنونت مشتاق ...

ملا مسیح
 
۴۹۹۳

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰۲ - آمدن اندر با دیوته های هر سه لوک به مبارکبادی رام

 

... نبینم آن رخ چون لالۀ باغ

که از غیرت دلم چون لاله شد داغ

مگر کاتش بیفروزم دو فرسنگ ...

ملا مسیح
 
۴۹۹۴

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰۳ - در آتش انداختن رام سیتا را جهت امتحان پاکی او و سلامت بر آمدن او

 

... شد آتش معدن لعل بدخشان

به سایه سرو سیمین لاله پرورد

سهیل اندر عقیقستان گذر کرد ...

... برون آمد سلامت آن سمن بر

به رنگ لاله آتش سرخ روتر

بر آمد ز آتش آب زندگانی ...

ملا مسیح
 
۴۹۹۵

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۹ - آمدن رام پیش سیتا و در بستن سیتا بر رام و زاری شروع کردن رام

 

... مگو دیگر که با هم غمگساریم

ز یک آتش چو لاله داغداریم

نمک را چاشنی آری همانست ...

ملا مسیح
 
۴۹۹۶

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴

 

... زرد شد برگ نهال عیش در دل سالهاست

لاله رخساری به چشم تر نمی آید مرا

من ز رندی و نظربازی نخواهم توبه کرد ...

فیض کاشانی
 
۴۹۹۷

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱

 

... دلا اگر ننشینم طرف گل زاری

بیاد لاله رخی خون ما بگردن ما

چو برخضیض زمین مانده ایم سرگردان ...

فیض کاشانی
 
۴۹۹۸

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲

 

... یاکه باغ و بوستان و گلشنست

یاگلست و لاله و ریحان ما

سوخت خارستان ما یکبارگی ...

فیض کاشانی
 
۴۹۹۹

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸

 

... مدام خون جگر میخورد زپهلوی خود

چو لاله این دل سرگشته داغدار خود است

فیض کاشانی
 
۵۰۰۰

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳

 

... عاشقانرا باغ و بستان عارض جانان بود

داغ سوداشان بجای لاله حمرا خوش است

ای که خواهی شور دریا آب چشم ما به بین ...

فیض کاشانی
 
 
۱
۲۴۸
۲۴۹
۲۵۰
۲۵۱
۲۵۲
۳۶۲