گنجور

 
۴۱۴۱

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » دوم

 

... ای عیسی بگذشته خوش از فلک آتش

از چرخ فرو کن سر ما را سوی بالا کش

با خاک یکی بودم ز اقدام همی سودم ...

مولانا
 
۴۱۴۲

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » ششم

 

... پیش آر و در میان نه پنهان مدار جانا

ای چرخ بی قرارت وی عقل در خمارت

بگشا دمی کنارت صفرام کرد صفرا ...

مولانا
 
۴۱۴۳

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » هشتم

 

... مست قروی تو دل لاغری

خود چه بود خاک که در چرخ تست

این فلک روشن نیلوفری ...

... رست ز پای تو به فضل خدا

بهر ره چرخ پر جعفری

شاعر تو دست دهان برنهاد ...

مولانا
 
۴۱۴۴

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » نهم

 

... آن چیز شدم کلی کو بر همه سوگندست

من عیسی آن ماهم کز چرخ گذر کردم

من موسی سرمستمکالله درین ژنده ست ...

مولانا
 
۴۱۴۵

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » دهم

 

... جامه درد ماه ازین دستگاه

نعره زند چرخ که هل من مزید

جمله دنیا نمکستان شدست ...

... جسته ز هر خار که پا می خلید

چرخ ازو چرخ زد و گفت ماه

منک لنا کل غد الف عید ...

... روح شود پیش تو جمله نقوش

نوبت آن شد که زنم چرخ من

عشق عزل گوید بی روی پوش ...

مولانا
 
۴۱۴۶

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » یازدهم

 

... جهان پیر برنا شد ز عشق این جوانبختان

زهی چرخ و زمین خوش که آن پیرست و این تیره

مجو لفظ درست از ما دل اشکسته جو اینجا ...

مولانا
 
۴۱۴۷

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » دوازدهم

 

... هر بام درافتاده و آن بام مشبد

بالاتر ازین چرخ کهن عالم لطفیست

کارواح در آ ناحیه مانند مجدد ...

... نی پرده لب بود که گر لب بگشاید

نی چرخ فلک ماند و نی زیر و نه بالا

آواز ده اندر عدم ای نای و نظر کن ...

مولانا
 
۴۱۴۸

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سیزدهم

 

... از آفتاب آب و گل ما چو دل شدست

اجزای ما چو دل ز بر چرخ می پرند

خود چرخ چیست تا دل ما آن طرف رود

این جسم و جان و دل همه مقرون دلبرند ...

... آن ذوالفقار بود ازان بود آبدار

امروز دل درآمد بی دست و پا چو چرخ

از بادهای لعل برفته ز سر خمار ...

... زیرا که مست آمدم از سوی مرغزار

در مرغزار چرخ که ثورست با اسد

یک آتشی زنم که بسوزد در آن شرار ...

مولانا
 
۴۱۴۹

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهاردهم

 

... روح و ملک مست شد از می پوشیده

چرخ فلک پست شد از پنهان صورتی

بلبله پر زمی می رسدم هر دمی ...

مولانا
 
۴۱۵۰

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » شانزدهم

 

... شراب لعل پیش آر و گره از پر من بگشا

منم چون چرخ گردنده که خورشیدست جان من

یکی کشتی پر رختم که پای من بود دریا ...

مولانا
 
۴۱۵۱

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » هجدهم

 

نامه رسید زان جهان بهر مراجعت برم

عزم رجوع می کنم رخت به چرخ می برم

گفت که ارجعی شنو باز به شهر خویش رو ...

مولانا
 
۴۱۵۲

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » نوزدهم

 

... ترجیع کنم گرین بنوشی

تیزآب توی و چرخ ماییم

سرگشته چو سنگ آسیاییم ...

مولانا
 
۴۱۵۳

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و یکم

 

... گفت کس دید درین عالم یک روز سپید

که سیاه آبه نباریدش ازین چرخ کبود

از برای کشش ما و سفر کردن ما ...

مولانا
 
۴۱۵۴

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و هشتم

 

ای آنک ما را از زمین بر چرخ اخضر می کشی

زوتر بکش زوتر بکش ای جان که خوش برمی کشی ...

مولانا
 
۴۱۵۵

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌و دوم

 

... خواهی که بگوییم بده جام صبوحی

تا چرخ برقص آید و صد زهره زهرا

هرجا ترشی باشد اندر غم دنیا ...

مولانا
 
۴۱۵۶

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌و سوم

 

... خذوا رزقا کریما من کریم

سهیلی دیگری در چرخ معنی

یزکی کل روح کالادیم ...

مولانا
 
۴۱۵۷

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌پنجم

 

... زهی مر یوسفان را بی رواجی

به چرخ چارمت عیسیست داعی

به پیش دولتت چاوش ساعی ...

مولانا
 
۴۱۵۸

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و یکم

 

... گرود که هست حق را جز ازین سرا سرایی

هله بگذر ای برادر ز حجاب چرخ اخضر

چو تو فارغی ز گندم چه کنی در آسیابی ...

مولانا
 
۴۱۵۹

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و چهارم

 

... از همه سعدان فلک اسعدی

نیستی از چرخ و از این آسمان

سخت لطیفی ز کجا آمدی ...

مولانا
 
۴۱۶۰

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۴ - بیان خسارت وزیر درین مکر

 

... خاک و گل گشتن نه مسخست ای عنود

روح می بردت سوی چرخ برین

سوی آب و گل شدی در اسفلین ...

مولانا
 
 
۱
۲۰۶
۲۰۷
۲۰۸
۲۰۹
۲۱۰
۴۹۲