گر مه و گر زهره و گر فرقدی
از همه سعدان فلک اسعدی
نیستی از چرخ و از این آسمان
سخت لطیفی، ز کجا آمدی؟
چونک به صورت تو ممثل شوی
ماه رخ و دلبر و زیبا قدی
از تو پدید آمده سودای عشق
وز تو بود خوبی و زیبا خدی
گمشدهٔ هر دل و اندیشهای
هر چه شود یاوه توش واجدی
خاتم هر ملک و ممالک توی
تاج سر هر شه و هر سیدی
نوبت خود بر سر گردون زدند
چونک دمی خویش بر ایشان زدی
هر بدیی کو به تو آورد رو
خوب شود، رسته شود از بدی
ای نظرت معدن هر کیمیا
ای خود تو مشعلهٔ هر خودی
در خور عامست چنین شرحها
کو صفت و معرفت ایزدی؟
گر برسد برق از آن آسمان
گیرد خورشید و فلک کاسدی
گرد نیایند وجود و عدم
عاشقی و شرم، دو ضدند هم
چون تلف عشق موبَد شدی
گر تو یکی روح بدی صد شدی
مست و خراب و خوش و بیخود شود
خلق، چو تو جلوهگر خود شدی
ای دل من باده بخور فاش فاش
حد نزنندت، چو تو بیحد شدی
حد اگر باشد هم بگذرد
شاد بمان تو که مخلد شدی
ای دل پرکینه مصفا شدی
وی تن دیرینه، مجدد شدی
مست همی باش و مَیا سوی خود
چون به خود آیی، تو مقید شدی
روح چو آبست و بدن همچو خاک
آبی و از خاک مجرد شدی
تیره بُدی در بُن خنب جهان
راوقی اکنون و مصعد شدی
خواست چراغت که بمیرد ولیک
رو که به خورشید موید شدی
جان تو خفاش بُد و باز شد
چونک درین نور معود شدی
هم نفسی آمد، لب را ببند
تا بکی ای دم تو درآمد شدی
ساقی جان آمد با جام جم
نوبت عشرت شد خامش کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید و زیبایی موجودی میپردازد که از آن به عنوان "عشق" یاد میشود. شاعر به ستارههای آسمان و زیبایی طبیعی اشاره میکند و میگوید که وجود این موجود، از همه زیباییهای جهان فراتر است. او توصیف میکند که این موجود چگونه دلها را دگرگون میکند و هر بدی را به خوبی تبدیل میسازد. شاعر به مفهوم عشق و وابستگی عمیق به آن، و تغییر و تحولی که در کنار عشق رخ میدهد، میپردازد. او همچنین به حالت مستی ناشی از عشق اشاره میکند، و این که چگونه وجود انسان به وسیله عشق جان تازهای میگیرد. در نهایت، او بر اهمیت عشق و روح در زندگی تأکید میکند و به حالاتی از شادی و بینهایتی میرسد که همراه با عشق به وجود میآید.
هوش مصنوعی: اگر ماه باشد یا زهره و یا فرقدی، از همه اینها، بهترین ستارهای که در آسمان وجود دارد، خوشبختتر است.
هوش مصنوعی: تو از چرخ و آسمان این جهان بیرحم چه لطافت و زیبایی به دست آوردی؟ از کجا و چگونه به اینجا آمدی؟
هوش مصنوعی: وقتی که صورت تو مانند ماه میشود و زیباییات به دلبر و قد بلند تبدیل میشود، دلم را میبرد.
هوش مصنوعی: عشق و دلتنگی که در وجودم بوجود آمده، از تو نشأت گرفته است و زیبایی و خوبی هم به خاطر توست.
هوش مصنوعی: هر دل و فکر گمشدهای، هر چیزی که به تصور بیارزش بیفتد، در تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو بهترین و باارزشترین چیز در بین همه کشورها و سرزمینها هستی و همچون تاجی بر سر هر پادشاه و هر شخص برجستهای میدرخشی.
هوش مصنوعی: زمانی که نوبت آنها رسید، در چرخ گردون اقدام کردند و در این میان، لحظهای را که به خودشان مربوط میشد، بر آنها گذراندند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو بدی کند و تو با خوبی پاسخ دهی، او از بدی دور شده و به خوبی نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: ای نگاه تو گنجینهای از جواهرات است و خودت منبع نور و روشنی برای هر فردی هستی.
هوش مصنوعی: این نوع توصیفها و توضیحات برای عموم مردم مناسب است، زیرا چقدر صفات و شناخت خداوند را میتوان بهخوبی بیان کرد؟
هوش مصنوعی: اگر آسمان به یکباره درخششی به وجود آورد، خورشید و سایر اجرام آسمانی بیفایده خواهند شد.
هوش مصنوعی: عشق و شرم در حقیقت دو حالت متضاد از وجود و عدم هستند و هرگز نمیتوانند با هم وجود داشته باشند.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق تو از دست برود و از خودت بیخبر شوی، حتی اگر یک روح هم داشته باشی تأثیر زیادی نخواهی داشت و کمارزش خواهی بود.
هوش مصنوعی: وقتی تو به نمایش میآمدی، مردم تحت تأثیر قرار میگرفتند و شاد و خراب و سرمست میشدند.
هوش مصنوعی: ای دل من، باده بنوش و خودت را آزادانه ابراز کن، چون دیگر هیچ حد و حدودی برای تو وجود ندارد و تو فراتر از همهی محدودیتها شدهای.
هوش مصنوعی: اگر محدودیتی هم وجود داشته باشد، آن هم گذران و زودگذری است. پس شاد باش و خوشحال بمان، چرا که برای همیشه از آنچه هستی، بهرهمند خواهی بود.
هوش مصنوعی: ای دل که پر از کینه بودی، حالا پاک و زلال شدهای. ای بدن کهن، تو نیز دوباره جوان و نو شدهای.
هوش مصنوعی: همواره شاد و غرق در لذت باش و به خودت مشغول نشو. وقتی که به خودت برگردی، متوجه میشوی که تحت تاثیر و محدودیتها هستی.
هوش مصنوعی: روح مانند آب است و بدن مانند خاک. وقتی روح از خاک جدا میشود، به حالت آزاد و مجرد در میآید.
هوش مصنوعی: تو در دل تاریکی بودی و در عمق مشکلات، اما اکنون درخشانی و به اوج موفقیت رسیدهای.
هوش مصنوعی: او میخواست که نور تو خاموش شود، اما تو به مانند خورشید درخشان و درخشانتر شدی.
هوش مصنوعی: جان تو مانند خفاش بود، اما حالا در این نور روشن شدی.
هوش مصنوعی: یک همراه نزدیک آمد، دهانت را ببند تا ببینی که این دم، چه زمانی به تو نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: ای ساقی، جانم سفرهای از شراب و خوشی برپا شده است، اکنون وقت خوشگذرانی و لذت بردن است. زمان آن رسیده که سکوت کنم و از این لحظه بهره ببرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تادل من ز دست من بستدی
سر بسر ای نگار دیگر شدی
چاره و راه خویش گم کرده ام
تا تو مرا به راه پیش آمدی
من زهمه جهان دلی داشتم
[...]
گر مه و گر زهره و گر فرقدی
از همه سعدان فلک اسعدی
نیستی از چرخ و از این آسمان
سخت لطیفی، ز کجا آمدی؟
چونک به صورت تو ممثل شوی
[...]
قفل گشای در گنج هدی
راه نمای همه سوی خدا
گرنه درش خیمه بساحل زدی
موج قدم کی بسماع آمدی
داشت چو شد مست شراب حدی
بحر صفت کف به لب از بی خودی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.