گنجور

 
۳۸۰۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶

 

بتی کو زهره و مه را همه شب شیوه آموزد

دو چشم او به جادویی دو چشم چرخ بردوزد

شما دل ها نگه دارید مسلمانان که من باری ...

مولانا
 
۳۸۰۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱

 

... جمال ماه نورافشان بدان رخسار می ماند

به گرد چرخ استاره چو مشتاقان آواره

که از سوز دل ایشان خرد از کار می ماند ...

... شب ما روز ایشانست که بی اغیار می ماند

جز این چرخ و زمین در جان عجب چرخیست و بازاری

ولیک از غیرت آن بازار در اسرار می ماند

مولانا
 
۳۸۰۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳

 

... ولیکن عقل استادست او مشروح تر گوید

درآید سنگ در گریه درآید چرخ در کدیه

ز عرش آید دو صد هدیه چو او درس نظر گوید ...

مولانا
 
۳۸۰۴

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸

 

... وگر خواهند تاوانم همو تاوان من باشد

چراغ چرخ گردونم چو اجری خوار خورشیدم

امیر گوی و چوگانم چو دل میدان من باشد ...

مولانا
 
۳۸۰۵

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲

 

اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند

بگرداند مرا آن کس که گردون را بگرداند ...

مولانا
 
۳۸۰۶

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴

 

... امروز قد سروت بالای دگر دارد

امروز خود آن ماهت در چرخ نمی گنجد

وان سکه ی چون چرخت پهنای دگر دارد

امروز نمی دانم فتنه ز چه پهلو خاست ...

مولانا
 
۳۸۰۷

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳

 

... شمس الحق تبریزی خورشید وجود آمد

کآن چرخ چه چرخ است آن کآن جا سیران دارد

مولانا
 
۳۸۰۸

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴

 

... با تنگی چشم او کان خوب ختن دارد

از عکس ویست ای جان گر چرخ ضیا دارد

یا باغ گل خندان یا سرو و سمن دارد ...

مولانا
 
۳۸۰۹

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷

 

... تا دل به قمر دادم از گردش او شادم

چون چرخ شدم گردان یعنی بنمی ارزد

مولانا
 
۳۸۱۰

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹

 

... پرواز چنین مرغی از کون برون باشد

بر گرد خسان گردد چون چرخ دل تاری

آن دل که چنین گردد او را چه سکون باشد ...

مولانا
 
۳۸۱۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶

 

... عالم ز تو پرنور ست ای دلبر دور از تو

حق تو زمین داند یا چرخ سما داند

این پرده نیلی را بادی ست که جنباند ...

مولانا
 
۳۸۱۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۴

 

... مستست از آن باده با قامت خم داده

این چرخ بر این بالا ناقوس صلا کوبد

این عشق که مست آمد در باغ الست آمد ...

مولانا
 
۳۸۱۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۶

 

... چون مست نعم گشتی بی غصه و غم گشتی

پس مست کجا داند کاین چرخ سخن دارد

گر چشمه بود دلکش دارد دهنت را خوش ...

مولانا
 
۳۸۱۴

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱

 

... نومید مشو گرچه مریم بشد از دستت

کان نور که عیسی را بر چرخ کشید آمد

نومید مشو ای جان در ظلمت این زندان ...

مولانا
 
۳۸۱۵

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۵

 

... پر ده قدحی میرم آخر نه چو کمپیرم

تا شینم و می میرم کاین چرخ چه می زاید

فرمای تو ساقی را آن شادی باقی را ...

مولانا
 
۳۸۱۶

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹

 

... شمس الحق تبریز رسیدست مگویید

کز چرخ صفا آن مه اسرار برآمد

مولانا
 
۳۸۱۷

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۹

 

بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد

از چرخ فرود آمد و در ما نگران شد

چون باز که برباید مرغی به گه صید

بربود مرا آن مه و بر چرخ دوان شد

در خود چو نظر کردم خود را بندیدم ...

... تا سر تجلی ازل جمله بیان شد

نه چرخ فلک جمله در آن ماه فروشد

کشتی وجودم همه در بحر نهان شد ...

مولانا
 
۳۸۱۸

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰

 

... شمس الحق تبریز رسیدست بگویید

کز چرخ صفا آن مه انوار برآمد

مولانا
 
۳۸۱۹

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴

 

... در چاه زنخدان تو هر جان که وطن ساخت

زود از رسن زلف تو بر چرخ برآید

هین توشه ده از خوشه ابروی ظریفت ...

مولانا
 
۳۸۲۰

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۲

 

... دل عاشق همه گلزار باشد

وگر بی کار گردد چرخ گردون

جهان عاشقان بر کار باشد ...

مولانا
 
 
۱
۱۸۹
۱۹۰
۱۹۱
۱۹۲
۱۹۳
۴۹۲