ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد
بی سر شو و بیسامان یعنی بنمی ارزد
چون لعل لبش دیدی یک بوسه بدزدیدی
برخیز ز لعل و کان یعنی بنمی ارزد
در عشق چنان چوگان میباش به سر گردان
چون گوی در این میدان یعنی بنمی ارزد
بی پا شد و بیسر شد تا مرد قلندر شد
شاباش زهی ارزان یعنی بنمی ارزد
چون آتش نو کردی عقلم به گرو کردی
خاک توم ای سلطان یعنی بنمی ارزد
بر عشق گذشتم من قربان تو گشتم من
آن عید بدین قربان یعنی بنمی ارزد
چون مردم دیوانه ویران کنم این خانه
آن وصل بدین هجران یعنی بنمی ارزد
تا دل به قمر دادم از گردش او شادم
چون چرخ شدم گردان یعنی بنمی ارزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بنما رخ و جان بستان یعنی بنمی ارزد
یک جان چه بود صد جان یعنی بنمی ارزد
عشق تو خریدم من بر جانش گزیدم من
عشق تو بجان ای جان یعنی بنمی ارزد
چون روی تو دیدم من از خویش بریدم من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.