گنجور

 
مولانا

بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار می‌ماند

جمال ماه نورافشان بدان رخسار می‌ماند

به گرد چرخ استاره چو مشتاقان آواره

که از سوز دل ایشان خرد از کار می‌ماند

سقای روح یک باده ز جام غیب درداده

ببین تا کیست افتاده و کی بیدار می‌ماند

به شب نالان و بیداران نیابی جز که بیماران

و من گر هم نمی‌نالم دلم بیمار می‌ماند

در این دریای بی‌مونس دلا می‌نال چون یونس

نهنگ شب در این دریا به مردم خوار می‌ماند

بدان سان می‌خورد ما را ز خاص و عام اندر شب

نه دکان و نه سودا و نه این بازار می‌ماند

چه شد ناصر عبادالله چه شد حافظ بلادالله

ببین جز مبدع جان‌ها اگر دیار می‌ماند

فلک بازار کیوانست در او استاره گردان است

شب ما روز ایشانست که بی‌اغیار می‌ماند

جز این چرخ و زمین در جان عجب چرخیست و بازاری

ولیک از غیرت آن بازار در اسرار می‌ماند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۵۷۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شیخ بهایی

تمام عمر با اسلام در داد و ستد بودم

کنون میمیرم و از من تب زنار می ماند

صائب تبریزی

ز اسباب جهان حسرت به دنیادار می‌ماند

ز گل آخر به دست گل‌فروشان خار می‌ماند

به آزادی توانگر شو که در ایام بی‌برگی

همین سرو و صنوبر سبز در گلزار می‌ماند

سبک‌مغزان بزم خاک معذورند در مستی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

ازین حسرت که دور از دامن دلدار می‌ماند

ز شیون پنجهٔ دستم به موسیقار می‌ماند

درین گلشن کسی را چون امید عافیت باشد؟

که رنگ گل به رنگ مردم بیمار می‌ماند

بهای باده را پیر مغان گر جنس می‌گیرد

[...]

اسیر شهرستانی

شکفتن در ریاض خاطرم بیکار می‌ماند

گل از یاد بهارم در طلسم خار می‌ماند

خموشی بس که کاهیده است مغز استخوانم را

سخن از ناتوانی بر لب اظهار می‌ماند

پریشان نغمه‌ای زان طره بر تار نفس دارم

[...]

صامت بروجردی

دو زلفت ای صنم چون عقرب جرار می‌ماند

شکنج طره خم در خمت چون مار می‌ماند

به صیادی چون آهوی دو چشمت می‌شود مایل

دو ابروی کجست چو نخنجر خونخوار می‌ماند

به گلزار جمال بی‌مثالت بسته‌ام دل را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه