بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد
از چرخ فرود آمد و در ما نگران شد
چون باز که برباید مرغی به گه صید
بربود مرا آن مه و بر چرخ دوان شد
در خود چو نظر کردم خود را بندیدم
زیرا که در آن مه تنم از لطف چو جان شد
در جان چو سفر کردم جز ماه ندیدم
تا سر تجلّی ازل جمله بیان شد
نُه چرخ فلک جمله در آن ماه فروشد
کشتی وجودم همه در بحر نهان شد
آن بحر بزد موج و خرد باز برآمد
و آوازه درافکند چنین گشت و چنان شد
آن بحر کفی کرد و به هر پاره از آن کف
نقشی ز فلان آمد و جسمی ز فلان شد
هر پاره کف جسم کز آن بحر نشان یافت
در حال گدازید و در آن بحر روان شد
بی دولت مخدومی شمسالحق تبریز
نی ماه توان دیدن و نی بحر توان شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت ماه در صبحگاه سخن میگوید. ماه به زمین فرود میآید و شاعر به شدت تحت تاثیر زیباییاش قرار میگیرد. او خود را در محضر این ماه میبیند و احساس میکند که وجودش به لطف آن ماه مانند جانش زنده شده است. شاعر در سفر معنویاش تنها به ماه میرسد و به عمق وجود خود مینگرد. او متوجه میشود که همه چیز در ارتباط با آن ماه قرار دارد و تمام هستیاش در دریا از عشق و معنویت غرق شده است. پس از مدتی، دریا طوفانی میشود و از آن طوفان، کفی بهوجود میآید که هر ذره آن نشان از زیبایی خاصی دارد. در نهایت، شاعر میگوید که بدون وجود شمسالحق تبریزی، نهتوان دید که ماه چگونه است و نه میتوان از عمق دریا خبر داشت.
هوش مصنوعی: در صبح زود، ماهی درخشان از آسمان پدیدار شد و به زمین نزول کرد و در دلهای ما نگرانی و شگفتی ایجاد کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که باز، پرندهای را شکار میکند، من نیز آن ماه را از دست میدهم و او به سرعت بر فراز آسمان میرود.
هوش مصنوعی: وقتی به درون خود نگاه کردم، متوجه شدم که خودم را اسیر کردهام، چون در آن ماه روشن، وجودم به لطف و مهربانی جان مانند شده است.
هوش مصنوعی: وقتی به درون خود سفر کردم، جز نور ماه چیزی ندیدم، تا زمانی که جلوههای آغازین هستی به وضوح نمایان شد.
هوش مصنوعی: نه دنیای چرخان تمام چیزها در ماه تجلی مییابد و کشتی وجود من در دریا پنهان شده است.
هوش مصنوعی: امواج دریا به شدت بالا آمدند و دوباره آرامش خود را به دست آوردند و صدا و داستانهایی را به راه انداختند و اینگونه اوضاع تغییر کرد.
هوش مصنوعی: آن دریا به قدری خروشان بود که از هر موجش نشانی از یک چیز و شکلی از چیز دیگر به وجود آمد.
هوش مصنوعی: هر تکهای از جسم که از آن دریا نشانی پیدا کرد، در حال ذوب شدن است و به آن دریا میپیوندد.
هوش مصنوعی: بدون وجود شخصیتی بزرگ و والا چون شمسالحق تبریزی، نه میتوان به زیبایی ماه نگریست و نه میتوان از دریای معنویت بهرهمند شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آباد نشد دل که خراب پسران شد
حسن پسران آفت صاحب نظران شد
بس دانه دلها که ز تن برد به تاراج
آن مور که بر گرد لب ساده دلان شد
افسرده جمال خط خوبان چه شناسد؟
[...]
باد سحر از بوی تو دم زد، همه جان شد
آب خضر از لعل تو جان یافت، روان شد
بی بوی خوشت بر دل من باد بهاری
حقا که بسی سردتر از باد خزان شد
خاک از نفس باد صبا بوی خوشت یافت
[...]
باز آی که خون جگر از دیده روان شد
دریاب که جانم به جمالت نگران شد
دل در طلبت نعره زنان جامه دران شد
از وصل تو قانع به خیالی نتوان شد
چون عکس رخ دوست در آینه عیان شد
بر عکس رخ خویش نگارم نگران شد
شیرین لب او تا که به گفتار درآمد
عالم همه پر ولوله و شور و فغان شد
چون عزم تماشای جهان کرد ز خلوت
[...]
آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد
روی تو سبب بود که آیینه نهان شد
از شرم رخت گشت نهان آینه، آری
چون حسن ترا دید که مشهور جهان شد
یک لمعه ز رخسار تو ناگاه درخشید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.