مستان می ما را هم ساقی ما باید
با آن همه شیرینی گر ترش کند شاید
با آن همه حسن آن مه گر ناز کند گه گه
والله که کلاه از شه بستاند و برباید
پر ده قدحی میرم آخر نه چو کمپیرم
تا شینم و میمیرم کاین چرخ چه میزاید
فرمای تو ساقی را آن شادی باقی را
تا باد نپیماید تا باده بپیماید
صد سر ببرد در دم از محرم و نامحرم
نی غم خورد از ماتم نی دست بیالاید
چون شمع بسوزاند پروانه مسکین را
چون جعد براندازد چون چهره بیاراید
پروانه چو بیجان شد جانیش دهد نسیه
وان جان چو آتش را زان رطل بفرماید
رطلی ز می باقی کز غایت راواقی
هر نقش که اندیشی در دل به تو بنماید
ای عشق خداوندی شمس الحق تبریزی
چندانک بیفزایی این باده بیفزاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره لذت از زندگی و خوشیهای دوران جوانی است. شاعر از ساقی میخواهد که به او بادهای بدهد تا از دنیا و مشکلاتش رهایی یابد. او به زیبایی و جذابیت معشوقش اشاره میکند و میگوید که حتی اگر آن معشوق ناز کند، عشق و زیباییاش او را تسلیم میکند. شاعر به شادی و میگساری اشاره دارد و به لذتهای زندگی اهمیت میدهد. همچنین، او به تضاد نور و ظلمت و سوختن پروانه برای روشنایی شمع پرداخته و در نهایت از عشق الهی و شور و شوق آن صحبت میکند. این شعر به نوعی دعوت به زندگی شاد و رهایی از قید و بندهای روزمره است.
هوش مصنوعی: ما نیز مانند مستانی هستیم که برای نوشیدن شراب به ساقی نیاز داریم، اما اگر این ساقی با تمام شیرینیهایش، طعم تلخی به ما بدهد، ممکن است که نتوانیم از آن لذت ببریم.
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق با زیباییهایش ناز کند و خود را به رخ بکشد، به خدا که حتی تاج و تخت پادشاهی را هم از او خواهد گرفت و به چنگ خواهد آورد.
هوش مصنوعی: من دلی شاد و سرشار از عشق دارم و به خاطر آن، نهایت لذت را میبرم. اما در نهایت، مثل دیگران، به مرگ خواهیم رسید و باید بپذیریم که زندگی و اتفاقاتش چه تاثیری بر ما میگذارد.
هوش مصنوعی: تو به ساقی دستور بده که آن شادی پایدار را بیاورد تا بادهای که مینوشیم، تحت تأثیر باد و شرایط ناپایدار قرار نگیرد.
هوش مصنوعی: در حالتی که برخی افراد در مورد محرم و نامحرم صحبت میکنند، هیچگونه نگرانی از غم و اندوه ندارند و در زمان بحران یا مصیبت، دست به اقدامی نمیزنند.
هوش مصنوعی: زمانی که شمع پروانه بیچاره را میسوزاند، همچون این است که جعد و فرش را به هم میریزد و چهره را زیبا میکند.
هوش مصنوعی: وقتی پروانه جان خود را از دست میدهد، برایش زندگیای قرضی میماند. آن جان مانند آتش است که از یک وزنه سنگین تغذیه میکند.
هوش مصنوعی: اگر که از می باقی جرعهای بنوشی، هر تصوری که در دل داشته باشی، به تو نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای عشق حقیقی و الهی، شمس تبریزی، هرچقدر که تو به این عشق اضافه کنی، این حال و دید را نیز افزایش میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آن مه که ز پیدایی در چشم نمیآید
جان از مزه عشقش بیگشن همیزاید
عقل از مزه بویش وز تابش آن رویش
هم خیره همیخندد هم دست همیخاید
هر صبح ز سیرانش میباشم حیرانش
[...]
سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
ور در همه باغستان سروی نبود شاید
در عقل نمیگنجد در وهم نمیآید
کز تخم بنی آدم فرزند پری زاید
چندان دل مشتاقان بربود لب لعلت
[...]
رویت به از آن آمد انصاف که میباید
با روی تو در عالم گر گل نبود شاید
با ما نفسی بنشین کان روی نکو دیدن
هم چشم کند روشن هم عمر بیفزاید
گر هر سر موی از من صاحبنظری باشد
[...]
جز بندگیم کاری از دست نمی آید
من بنده فرمانم، تا دوست چه فرماید؟
تو عمر من و وصلت آسایش عمر من
یارب! که رقیب تو از عمر نیاساید
ای گل، تو بحسن خود مغرور مشو چندین
[...]
بی شایبه زنگ ازدل دیدار تو بزداید
یوسف چو بمصر آید بازار بیاراید
جان قیمت بوسش بود عشاق فزون کردند
چون مشتری افزون شد بر نرخ بیفزاید
آن دل که بود عطشان از شوق لب نوشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.