گنجور

 
۳۸۰۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳

 

... ذره ای خالی ازان خورشید عالمسوز نیست

لاله را فانوس شمع طور می دانیم ما

چون برون آرد شراب لعل ما را از خمار ...

صائب تبریزی
 
۳۸۰۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲

 

... خون غیرت در دل رحمت نمی آید به جوش

تا نگردد لاله زار از داغ می دامان ما

در سواد دیده ما عیب می گردد هنر ...

صائب تبریزی
 
۳۸۰۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴

 

... شرم دار ای شاخ گل از دیده پر خون ما

ما به خون خود چو داغ لاله از بس تشنه ایم

خاک را رنگین نسازد کاسه وارون ما

سینه بی کینه ما را گشاد دیگرست

برق را سوزد نفس چون لاله در هامون ما

تا رسیدن باده را با خم مدارا لازم است ...

صائب تبریزی
 
۳۸۰۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵

 

... در خم خالی چو می می جوشد افلاطون ما

گرچه جای باده خون در جام ما چون لاله است

داغ دارد عالمی را کاسه پر خون ما ...

صائب تبریزی
 
۳۸۰۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷

 

... تازه دارد چهره خود را به آب تیغ کوه

داغ دارد باغبان را لاله خودروی ما

بلبل ما از گرفتاری ندارد شکوه ای ...

صائب تبریزی
 
۳۸۰۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶

 

ای در آتش از گل روی تو نعل لاله ها

ماه رخسار ترا از حلقه خط هاله ها

من که صد خونین جگر را داغ می دادم به طرح

می کنم دریوزه داغ این زمان از لاله ها

ناله سوزان اگر از دل چنین آید به لب ...

صائب تبریزی
 
۳۸۰۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱

 

... در جنت به رویت باز گردد بی کلید آنجا

نسازی تا به خون چون لاله اینجا چهره را رنگین

ز جوی شیر نتوان کاسه ها بر سر کشید آنجا ...

صائب تبریزی
 
۳۸۰۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲

 

... که می ترسم غباری بر دل جانان شود پیدا

ز ابردست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد

که در دل هر چه دارد خاک از باران شود پیدا ...

صائب تبریزی
 
۳۸۰۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵

 

... که صد دریای آتش از شراری می شود پیدا

تو از سوز جگر پیمانه ای چون لاله پیدا کن

که از هر پاره سنگی چشمه ساری می شود پیدا ...

... ز دست رشک هر داغی که پنهان در جگر دارم

به صحرا گر بریزم لاله زاری می شود پیدا

اگرچه شیرم اما بی تأمل می دهم میدان ...

... به هر گلشن که باشد مشت خاری می شود پیدا

ز جوش لاله خاک کوهکن کان بدخشان شد

برای بی کسان شمع مزاری می شود پیدا ...

صائب تبریزی
 
۳۸۱۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶

 

... به هر جانب که رو آری چراغی می شود پیدا

چراغ لاله از صدق طلب در سنگ روشن شد

برای سینه ما نیز داغی می شود پیدا ...

صائب تبریزی
 
۳۸۱۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷

 

نه بوی گل نه رنگ لاله از جا می برد ما را

به گلشن لذت ترک تماشا می برد ما را ...

صائب تبریزی
 
۳۸۱۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸

 

... که نتوان سیر کرد از ریزش اسباب دریا را

ز شوق روی او چندان سرشک لاله گون ریزم

که آب تلخ در ساغر شود خوناب دریا را ...

صائب تبریزی
 
۳۸۱۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸

 

... ازان لبریز باشد از می لعلی ایاغ من

که دارم سرنگون چون لاله دایم ساغر خود را

ندارد جای بال افشانی من عرصه گردون ...

صائب تبریزی
 
۳۸۱۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲

 

... همان درد سیه بختی میم را بی صفا دارد

اگر چون لاله سازم سرنگون پیمانه خود را

نهان از پرده های چشم می گریم نه آن شمعم ...

صائب تبریزی
 
۳۸۱۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷

 

چمن پیرا اگر می دید روی چون بهارش را

به گلچینان هدر می کرد خون لاله زارش را

نگردد تشنه در گرمای صحرای قیامت هم ...

... مریز از سادگی رنگ اقامت در گذرگاهی

که آتش زیر پا از لاله باشد کوهسارش را

درین بستانسرا غیرت به نخلی می برم صایب ...

صائب تبریزی
 
۳۸۱۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴

 

... دل روشن اسیر رنگ و بو هرگز نمی گردد

در آتش می گذارد لاله و گل نعل شبنم را

به آسانی به دست آورده ای دامان درویشی ...

صائب تبریزی
 
۳۸۱۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳

 

ز روی لاله گون متراش خط عنبرافشان را

مکن زنهار بی شیرازه دلهای پریشان را ...

صائب تبریزی
 
۳۸۱۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵

 

... که از دریای گوهر باد در دست است مرجان را

چو داغ لاله از زیر سیاهی برنمی آید

لب جان بخش او تر ساخت از بس آب حیوان را ...

صائب تبریزی
 
۳۸۱۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶

 

... چو شد نومید ازان رخسار نازک قطره شبنم

ز برگ لاله و گل بر جگر افشرد دندان را

به طفل نی سواری داده ام دل را ز بی باکی ...

صائب تبریزی
 
۳۸۲۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷

 

فروغ حسن از خط بیش گردد لاله رویان را

که خاموشی بود کمتر چراغ زیر دامان را ...

... مگر روی عرقناک ترا دیده است کز غیرت

ز برگ لاله شبنم بر جگر افشرده دندان را

سخن های پریشان مرا نشنیدن اولی تر ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۸۹
۱۹۰
۱۹۱
۱۹۲
۱۹۳
۳۶۲