گنجور

 
۳۴۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۵

 

... قاصد مجنون دپندشت اندکی لغزیده بود

جاده ها هر سو به منزل صد گریبان چاک برد

گر همه در آفتاب محشرم افتاده راه ...

بیدل دهلوی
 
۳۴۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۱

 

... سرده این دیوانه را شاید به راهی بگذرد

روشن است از جاده انصاف حکم ما ز شمع

داغ نقش پاست گر زین ره نگاهی بگذرد ...

بیدل دهلوی
 
۳۴۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۲

 

... خط مسطر نشود مانع جولان قلم

تیغ را جاده کند هرکه ز سر می گذرد

موج ما بی نم ازین بحر پر آشوب گذشت ...

بیدل دهلوی
 
۳۴۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۸

 

... عمر بیرون درم می گذرد

جاده پی سپر تسلیمم

هر چه آید به سرم می گذرد ...

بیدل دهلوی
 
۳۴۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۶

 

... آب گردید از حیا چندانکه می در جام کرد

جاده سرمنزل ما صد بیابان سعی داشت

بیدماغیهای فرصت چون شرر یک گام کرد ...

بیدل دهلوی
 
۳۴۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۷

 

... شرم اظهار زبان عرق ارشادم کرد

چون خط جاده ز بس منتخب تسلیمم

هرکه آمد به سر از نقش قدم صادم کرد ...

بیدل دهلوی
 
۳۴۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۸

 

پای طلب دمی که سر از دل برآورد

چون تار شمع جاده ز منزل برآورد

چون سایه خاک مال تلاش فسرده ام ...

بیدل دهلوی
 
۳۴۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۰

 

... اگر یک دانه افتد بر زمین صد دام می خیزد

دماغ جاده پیمایی ندارد رهرو شوقت

شرر اول قدم از خود به جای گام می خیزد ...

بیدل دهلوی
 
۳۴۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۸

 

... بیدل گشودن لبت افشای راز ماست

معنی به خط ز جاده شق قلم رسد

بیدل دهلوی
 
۳۵۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۱

 

فکر نازک عالمی را سرمه تقریر شد

موی چینی بر صداها جاده شبگیر شد

موجها تا قطره زین دریا به بیباکی گذشت ...

بیدل دهلوی
 
۳۵۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۳

 

... فهمیده نه قدم که کمالات راستی

ننگ هزار جاده ز یک انحراف شد

با خامشی بساز که خواهد گشاد لب ...

بیدل دهلوی
 
۳۵۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۸

 

... در بیابانی که ما را سر به کوشش داده اند

جاده هم از خویش رفت و محرم منزل نشد

شعله را خاموش گشتن پای از خود رفتن است ...

بیدل دهلوی
 
۳۵۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۵

 

... چون نفس سر به خط وحشت دل می تازیم

جاده در دامن این دشت همان چین آمد

باز بی روی تو در فصل جنون جوش بهار ...

بیدل دهلوی
 
۳۵۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۶

 

... عکس هرجا محو شد آیینه از پرداز ماند

جاده سرمنزل مقصد خط پرگار داشت

عالمی انجامها طی کرد و در آغاز ماند ...

بیدل دهلوی
 
۳۵۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۱

 

دل بال یاس زد نفس مغتنم نماند

منزل غبار سیل شد و جاده هم نماند

آرام خود نبود نصیب غبار ما ...

بیدل دهلوی
 
۳۵۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۰

 

... برخط عجز نفس عمری ست جولان می کنی

رهروان یک سر تپش آواره ی این جاده اند

رنگ حال سرو قمری بین که در گلزار دهر ...

... خاک هستی یک قلم بر باد پرواز فناست

غافلان محو بز افکندن سجاده اند

عشق در هرپرد آهنگی دگر می پرورد ...

بیدل دهلوی
 
۳۵۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۱

 

... یکدل اینجا فارغ از تشویش نتوان یافتن

این منازل یکسر از آشفتگیها جاده اند

چون حباب آزاداصعان هم دپن دریای وهم ...

بیدل دهلوی
 
۳۵۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۵

 

آرزو سوخت نفس آینه دل بستند

جاده پیچید به خود صورت منزل بستند

حیرت هر دو جهان درگرو هستی ماست ...

بیدل دهلوی
 
۳۵۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۶

 

... عمر چون شمع به واماندگی ام طی گردید

نامه جاده من بر سر منزل بستند

بی تکلف نه حبابی ست در این بحر نه موج ...

بیدل دهلوی
 
۳۶۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۷

 

... بی سیر خط جام محال است توان یافت

آن جاده که در لغزش مستانه نهفتند

در پرده آن خواب که چشم همه پوشید ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۳۰