گل به سر، جام به کف، آن چمن آیین آمد
میکشان مژده، بهار آمد و رنگین آمد
طبعم از دست زبانسوز تبی داشت چو شمع
عاقبت خامشیام بر سر بالین آمد
نخل گلزار محبت ثمر عیش نداد
مصرع آه همان یأس مضامین آمد
حیرتم بیاثر از انجمن عالم رنگ
همچو آیینه ز صورتکدهٔ چین آمد
حاصل این چمن از سودن دستم گل کرد
به کف از آبلهام دامن گلچین آمد
هیچکس از غم اسباب نیامد بیرون
بار نابستهٔ این قافله سنگین آمد
چه خیالست سر از خواب گران برداریم
پهلوی ما چو گهر در تهی بالین آمد
چون نفس سر به خط وحشت دل میتازیم
جاده در دامن این دشت همان چین آمد
باز بیروی تو در فصل جنون جوش بهار
سایهٔ گل به سرم پنجهٔ شاهین آمد
خون به دل، خاک به سر، آه به لب، اشک به چشم
بیجمال تو چهها بر من مسکین آمد
بیدل آسودهتر از موج گهر خاک شدیم
رفتن از خویش چه مقدار به تمکین آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سحرم دولتِ بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتیِ نافه گشای
[...]
دوشم آن دلبر غمخوار به بالین آمد
شاد و خندان بگشاد دل غمگین آمد
گفت برخیز زجا فیض سحر را در یاب
ملک از بام سموات به پائین آمد
بوی رحمان که در آفاق جهان مستترست
[...]
فالی از داغ زدم دل چمنآیین آمد
ورق لاله به یک نقطه چه رنگین آمد
جرأت سعی، دماغ تپشآرایی کیست
پای خوابیدهٔ ما آبله بالین آمد
چون دو ابرو که نفس سوختهٔ ربط همند
[...]
نیمه شب بر سرم آن خسرو شیرین آمد
خفته بودم که مرا بخت به بالین آمد
آمد آن گونه که تقریر نمودن نتوان
چون توان گفت به تن جان به چه آیین آمد
قامت افروخته افروخت رُخ طُرّه ی پَریش
[...]
ای به لب آمده جان یار به بالین آمد
صبر کن وقت نثار من مسکین آمد
آمد آن شاه ختن با شکن زلف سیاه
شهر آراسته شد قافله چین آمد
گشت چون گونه او خانه من رشک بهار
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.