ذره تا خورشید امکان جمله حیرت زادهاند
جز به دیدار تو چشم هیچکس نگشاده اند
خلق آنسوی فلک پر میزند اما هنوز
چون نفس از خلوت دل پا برون ننهادهاند
یکدل اینجا فارغ از تشویش نتوان یافتن
این منازل یکسر از آشفتگیها جادهاند
چون حباب آزاداصعان هم دپن دریای وهم
در ته باریکه بر دل نیست دوشی دادهاند
جلوهٔ او عالمی را خودپرست وهم کرد
حسن پرکار است و این آیینهها پر ساده اند
شمعسان داغ وگداز و اشک و آه و سوختن
هم به پایت تا ز پا ننشستهای استاده اند
این طربهایی که احرام امیدش بستهای
چون طلسم رنگ گل یکسر شکست آمادهاند
مطلب عشاق نافهمیده روشن میشود
در پر عنقاست مکتوبی که نفرستاده اند
راز مستان کیست تا پوشد که این حقمشربال
خون منصوری دو بال جوش چندین باده اند
پرسش احوال ما وصف خرام ناز تست
عاجزان چون سایه هرجا پا نهی افتادهاند
بیسیاهی نیست بیدل صورت ایجاد خط
یک قلم معنیطرازان تیرهبختی زادهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن سبکروحان که تن در خاکساری دادهاند
در سواد سرمهٔ خط چون نگاه افتادهاند
برخط عجز نفس عمریست جولان میکنی
رهروان یک سر تپش آواره ی این جادهاند
رنگ حال سرو قمری بین که در گلزار دهر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.