گنجور

 
بیدل دهلوی

یک سر مو گر هوس از فکر جاهی بگذرد

پشم ما بالد به حدی ‌کز کلاهی بگذرد

شمع محفل داغ می‌گردد کز آهی بگذرد

آه از آن روزی که حرص از دستگاهی بگذرد

دسترنج سعی آزادی نمی‌گردد تلف

کهکشان بالد اگر از برگ کاهی بگذرد

در جنون دارد کسی تا کی سر زنجیر اشک

سرده این دیوانه را شاید به راهی بگذرد

روشن است از جادهٔ انصاف حکم ما ز شمع

داغ نقش پاست‌گر زین ره نگاهی بگذرد

شمع بردار از مزار تیره‌روزان وفا

باش تا بر خاک مژگان سیاهی بگذرد

از غبار ما سواد عجز روشن‌کردنیست

باید این خط هم به چشمت‌ گاه‌گاهی بگذرد

عرض مطلب یک فلک ره دارد از دل تا زبان

چون سحر صد نردبان بندی‌ که آهی بگذرد

برنمی‌دارد چوگردون عمر تمکین وحشتم

ننگ آن جولان که از من سال و ماهی بگذرد

ترک دنیا هم دلیل پایهٔ دون همتی است

سر به معنی پا شود تا ازکلاهی بگذرد

نالهٔ نی می‌کشد از موج آب اواز پا

عمر عاشق‌ گر همه د زیر چاهی بگذرد

بی‌فنا ممکن بدان بیدل ‌گذشتن زین محیط

بستن مژگان شود پل تا نگاهی بگذرد

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

یار من گویند آنجا گاه گاهی بگذرد

راضیم گر در دلش از بعد ماهی بگذرد

بیهشم در راهش افتاده، مرا آگه کنید

گر درین ره سرو بالا کج کلاهی بگذرد

ای صبا، جانم ببر، در خاک کویش کن نثار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
جامی

چون سوار آن خسرو خوبان به راهی بگذرد

با وی از جانهای مشتاقان سپاهی بگذرد

یاد آن شکل و شمایل جان و دل سوزد مرا

هر کجا چابک سواری کج کلاهی بگذرد

ماند نامش بر زبانم وه چه خوش باشد اگر

[...]

هلالی جغتایی

ماه شهر آشوب من، هر گه براهی بگذرد

شهر پر غوغا شود، چونان که ماهی بگذرد

روزم از هجران سیه شد، آفتاب من کجاست؟

تا بسویم در چنین روز سیاهی بگذرد

چون بره می بینمش، بیخود تظلم می کنم

[...]

رفیق اصفهانی

شاه من با خیل خوبان چون ز راهی بگذرد

راست پنداری که شاهی با سپاهی بگذرد

چون ز پیشم بگذرد سوزد ز سر تا پا مرا

همچو آن برقی که از پیش گیاهی بگذرد

چون نباشد عمر من کوته که از هجران به من

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه