گنجور

 
۳۵۲۱

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳

 

... عین او درچشم ما نیکو بود

موج و دریا نزد ما باشد یکی

گرچه آن یک اسم و رسمش دو بود ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۲۲

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴

 

... تو غلط گفتی که آن یک تو بود

قطره و دریا به نزد ما یکی است

دو نماید در نظر نی دو بود ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۲۳

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶

 

... نور او بر ما و بر تو اوفتد

دل به دریا داده ایم و می رویم

آخر این کار تا چو اوفتد ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۲۴

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴

 

... عاشقان را خدا نمی گیرد

موج بحریم و غرقه دریا

غیر ما دست ما نمی گیرد ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۲۵

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۸

 

... آ چشم ما به هر سو شد روان

آید آن روزی که آن دریا شود

بحر می گوید به آواز بلند ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۲۶

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹

 

... غرقه شو در بحر عشقش کز یقین

قطره با دریا شود دریا شود

دست با او در کمر بازی کند ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۲۷

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱

 

... گر به سوی ما بیاید عارفی

گرچه باشد قطره ای دریا شود

چشم ما روشن شده از نور او ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۲۸

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲

 

... تار مو ز کفر و ایمان مو به مو ظاهر شود

خوش درین دریا درآ و یک زمان با ما نشین

تا به تو آب حیاتی سو به سو ظاهر شود ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۲۹

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳

 

عین دریاییم و ما را موج دریا می کشد

وین دل دریا دل ما سوی مأوا می کشد

مشکل ما چون که حلوای لبش حل می کند ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۳۰

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵

 

خاطر ما سوی دریا می کشد

گوییا ما را به مأوا می کشد

موج دریاییم و دریا عین ما

می برد ما را به هرجا می کشد ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۳۱

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶

 

غرق دریاییم و ما را موج دریا می کشد

آبرو می بخشد و ما را به مأوا می کشد ...

... با سر زلفش در افتادیم و سودایی شدیم

دل به دست زلف او دادیم و دریا می کشد

خاک پایش توتیای دیده بینای ماست ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۳۲

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷

 

دل دگر ما را به مأوا می کشد

خاطر ما سوی دریا می کشد

جذبه او می کشد ما را مدام ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۳۳

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸

 

عشق ما را سوی دریا می کشد

گوییا ما را به مأوا می کشد ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۳۴

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۹

 

... آمد آن موج محیط عشق او

خوش خوشی ما را به دریا می کشد

می کشد ما را به میخانه مدام ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۳۵

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳

 

... قطره و بحر و جو همه آبند

ما نگوییم قطره دریا شد

موج بحریم و عین ما آب است ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۳۶

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۴

 

... چون از آنجاست باز آنجا شد

جان دریا دلم قفس بشکست

مرغ آبی به سوی مأوا شد ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۳۷

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵

 

... چشم یعقوب عقل بینا شد

هر حبابی که بود ازین دریا

عاقبت باز عین دریا شد

در دو عالم کسی یگانه شود ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۳۸

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶

 

... جان ما گرد بحر می گردید

خود در افتاد و غرق دریا شد

نور رویش به چشم ما بنمود ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۳۹

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۶

 

بحر عشقش را کران پیدا نشد

واصل دریای او جز ما نشد

در سرابستان مستان ره نبرد ...

... هر که آمد سوی ما سرمست رفت

هیچکس تشنه از این دریا نشد

تا حدیث عشقبازی گفته اند ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۵۴۰

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸

 

... وجود جود بر ما وجود ما باشد

حباب و موج که پیدا شده درین دریا

هر آنچه بود و بود عین بود ما باشد ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۱۷۵
۱۷۶
۱۷۷
۱۷۸
۱۷۹
۳۷۳