گنجور

 
۳۵۲۱

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۷) حکایت آن درویش که آرزوی طوفان کرد

 

... ازو زیباست از هر کس دگر نه

اگر بفروشدت صد بار دلدار

تو هردم بیشی از جانش خریدار

عطار
 
۳۵۲۲

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۱) حکایت سلطان محمود با ایاز

 

... غلامش گفت ای شاه جهاندار

منم در مملکت بیش از تو صد بار

چو ملکم این چنین زیر نگین است ...

عطار
 
۳۵۲۳

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۶) حکایت مهستی دبیر با سلطان سنجر

 

... برویش بر گلاب افشاند از دست

چو زن باهوش آمد باردیگر

چو اول بار گشت از بیم سنجر

چو باری ده زهش آمد بخود باز

سر رشته نکرد او از خرد باز ...

... مرا گر تو بگیری ور برانی

دلت ندهد دگر بارم بخوانی

وگر بکشی مرا در تن درستی ...

عطار
 
۳۵۲۴

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۸) حکایت عیسی علیه السلام با جهودان

 

... دلت از خوف آن جانسوز باید

بباید هر دمت صد بار مردن

که بتوانی تو این وادی سپردن

اگر از ابر بارد بر توآتش

تو می باید که باشی در میان خوش ...

عطار
 
۳۵۲۵

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۲) حکایت سلطان محمود با مظلوم

 

... عنان پادشه بی دست گیرند

کسی باید بخون درگشته صد بار

که تا گردد ز افتادن خبردار ...

عطار
 
۳۵۲۶

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۳) حکایت مجنون

 

... چنین گفت او که هستم من خری پیر

بدن سوراخ از بار گلوگیر

تنم گرچه نزار و ناتوانست

همه روزی همه بارش گرانست

وگر آسایشی را بعد صد غم ...

... کسی باید مرا افتاده در کار

بروزی ماتم خود کرده صد بار

بحق زنده شده وز خویش مرده ...

عطار
 
۳۵۲۷

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۴) حکایت جوان نمک فروش که بر ایاز عاشق شد

 

... که این را مفردی باید باخلاص

دو عالم را برافکنده بیک بار

فرو رفته بدین دریا نگونسار ...

... مرا بی آنکه باید شد نگونسار

چنین دری بدست آمد بیکبار

تو جان می کن که این در خاصه ماست ...

عطار
 
۳۵۲۸

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۱) حکایت سلطان محمود در شکار کردن

 

... نیم ملک ترا هرگز خریدار

که ملک من به از ملک تو صد بار

جهانی خصم دارد ملکت از پس ...

... طریقت چیست عین راه دیدن

سبکباری کم آزاری گزیدن

بمشتی ملک پر کردن شکم را ...

عطار
 
۳۵۲۹

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » جواب پدر

 

... چو باقی نیست ملکت جز زمانی

مکن در گردنت بار جهانی

چو بار خود بتنها بر نتابی

ببار خلق عالم چون شتابی

ز درویشی چو مردن هست دشوار ...

عطار
 
۳۵۳۰

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۲) حکایت باز با مرغ خانگی

 

... چو تو نشنیده ام نامهربانی

مرا باری اگر مردم بصد بار

ز پیش خویش بفرستد بصد کار ...

... عجایب نامه این هفت پرگار

مرا در خون بگردانید صد بار

ز سر تا پای رفتم هر زمان من ...

عطار
 
۳۵۳۱

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها

 

... چو کار این جهان خون خوردن تست

چه گرد آری که بار گردن تست

چو خورشیدت اگر باشد کمالی ...

... ازین پیمانه پیمودن بادوار

نمی آرد ترا سرگشتگی بار

نکوکاری نکردی ای نگون کار ...

عطار
 
۳۵۳۲

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۴) حکایت اصمعی با آن مرد صاحب ضیف و زنگی حادی

 

... بهم هر چار صد آنجا بمردند

بزاری اشتران را بار بر پشت

حدی می گفت تا در تشنگی کشت ...

عطار
 
۳۵۳۳

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱) حکایت آن حیوان که آن را هَلوع خوانند

 

... بیاشامد بیک دم هفت دریا

چو فارغ گردد از خوردن بیکبار

نخفتد شب دمی از رنج و تیمار ...

... دگر روز از برای او جهاندار

کند صحرا و دریا پر دگر بار

چو حرص آدمی دارد کمالی ...

عطار
 
۳۵۳۴

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۶) گفتار عبّاسۀ طوسی در دنیا

 

... کسی کو از پی مردار باشد

ز مرداری بتر صد بار باشد

عطار
 
۳۵۳۵

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۷) گفتار جعفر صادق

 

... که ویرانیست این دنیای مردار

وزو ویران ترست آن دل بصد بار

که او ویرانه دنیا گزیند ...

عطار
 
۳۵۳۶

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۱) حکایت ابرهیم علیه السلام

 

... بدو گفت ای دوای دردمندان

بگو یکبار دیگر نام یارم

که این نامست دایم غم گسارم ...

... دوم ثلثی که بود از گوسفندان

دگر ره گفت نام حق دگر بار

بگو چون به ازین نبود دگر کار ...

عطار
 
۳۵۳۷

عطار » الهی نامه » بخش بیستم » المقالة العشرون

 

پسر گفتش که درویشی بسیار

بسی باشد که آرد کافری بار

بزر چون دین و دنیا می شود راست ...

عطار
 
۳۵۳۸

عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۶) حکایت جرجیس علیه السلام

 

سه بار آن کافر اندر آتش و خون

بگردانید بر جرجیس گردون

تنش شد ذره ذره چون غباری

ز خاک او برآمد لاله زاری ...

... مرا گفت آرزو آنست اکنون

که یک بار دگر در زیر گردون

کنندم پاره پاره در عذابی

که تا آید دگر بارم خطابی

که چندین رنج در جانم رقم زد ...

عطار
 
۳۵۳۹

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » جواب پدر

 

... اگر آیی ازین سه بحر بیرون

درون پرده معشوقت دهد بار

وگرنه بس که معشوقت دهد کار ...

عطار
 
۳۵۴۰

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

... صف مژگانش صف کردی شکسته

بزخم تیرباران از دو رسته

دهانی داشت همچون لعل سفته ...

... شهاب و برق را گشته سنان تیز

ز باران ابر کرده صد عنان ریز

کشیده دست بر هم سبزه زاران

ولی آن دست پر گوهر ز باران

بنفشه سر بخدمت پیش کرده ...

... بدست آورده نرگس جام زر را

ز باران خورده شیر چون شکر را

سر لاله چو در پای اوفتاده ...

... بکشتن دست بگشادند برهم

غباری از همه صحرا برآمد

فغان تا گنبد خضرا برآمد ...

... زمین از خون خصمان لاله زاری

هوا از تیرباران ژاله باری

جهان را پرده برغاب جسته ...

... سپاه خصم چون دریا روان شد

همی نزدیک آمد تا بیکبار

نماند شهره اندر شهر دیار ...

... که بشنو قصه گنگی سخن گوی

سری کز سروری تاج کبارست

سر پیکان در آن سر در چه کارست ...

... نمایم هفت دوزخ را که بین سوز

ازین اشکم که طوفانیست خونبار

دهم تعلیم باران را که چون بار

ازین خونم که دریاییست گویی ...

عطار
 
 
۱
۱۷۵
۱۷۶
۱۷۷
۱۷۸
۱۷۹
۶۵۵