اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۱۷ - القضا و القدر
... بر بالش شرع کی نشانند او را
گر چرخ به کام تو نگردد بمرنج
کاو نیز چنان رود که رانند او را
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۸۸
... وز گنج و زر و خواسته قارون شده گیر
بر چرخ رسیده قصر هامان شده گیر
روزی دو درو بوده و بیرون شده گیر
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۲۸
گر با خردی تو چرخ را بنده مشو
در پای طمع خوار و سرافکنده مشو ...
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۶۴
... صد تجربه کرد عقل و بر کار نشد
از گردش چرخ صد هزاران عبرت
این دیده بدید و هیچ بیدار نشد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۳۷
مهمان جهان یکشبه بنمای که بود
کش روز سیه نکرد این چرخ کبود
آبیش که خورد تا هم از دیده نریخت ...
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۳۸
هم آه من سوخته کاری بکند
وین جور تو را چرخ شماری بکند
درد دل و آب دیده و آه سحر ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱
... نارم اندر شمار گردون را
خون من خورد چرخ ساغرشکل
باز خواهم ز ساغر آن خون را ...
... از دل خلق گنج مدفون را
چرخ افگند اهل دانش را
آسمان برکشید هردون را ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۸
... عاقبت هست شرمسار لبت
چرخ پیروزه پشت حلقه کند
پیش لعل گهر نگار لبت ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۳
... ز افسانۀ عاشقان ملالیست
از گردش چرخ هر زمانم
بر دست غم تو گوشمالیست ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵۰
... حلقة زلف او ز بلعجبی
چرخ پیروزه در نگین دارد
زلف پرچین زنگی آسایش ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
... ز آب بر رخ آتش نقاب باید کرد
درنگ می نکند دور چرخ در بد و نیک
به دورهای پیاپی شتاب باید کرد ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۴
دلم هر شب از عشق چندان بنالد
که از آه او چرخ گردان بنالد
ندانم چه بیماریست این که جانم ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۹۲
... غریو از گل و سرو بستان برآید
گزد چرخ انگشت حیرت به دندان
چو پروین از آن لعل خندان برآید ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱
... که غرقه گردم زلفت بست دست آویز
محیط چرخ دخانیست چشم ازو فکن
بسیط خاک غباریست از سرش برخیز ...
... ترا که گفت که چون روزگار هر ساعت
بلا چون ریگ بغربال چرخ بر من بیز
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴
... نمک خون آورد پیوسته از ریش
مرا دل خود ز جور چرخ ریشست
تو بیهوده نمک بر ریش مپریش ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸
... زان باده ها که از لب تو نوش کرده ام
بر چرخ می رسید خروش دل از فراق
او را بوعده های تو خاموش کرده ام ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
... این عیش همچو زهر هلاهل کجا برم
بگسست چرخ تار حیاتم بدست هجر
چون وصل نیست گو همه بگسل کجا برم ...
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵
... گر آب روی تو را اشک من کند یاری
ولی چه سود که هر لحظه چرخ آموزد
ز عکس زلفت تو و بخت من سیه کاری
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷
گر بگشایم ز غصه امشب لب را
بر چرخ بسوزم از نفس کوکب را
ای صبح بیا تو نیز جانی می کن ...
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۳
... گلگونۀ رنگ چهره اشکست مرا
چون چرخ ز خورشید و ستاره شب و روز
چشمی و هزار قطره اشکست مرا