خیزُ دَر دٍه شراب گلگون را
شادیِ اندرون و بیرون را
آن چُنان مست کن ز باده مرا
که ندانم ز کوه، هامون را
چون ز باده سرم شود گردان
نارم اندر شمار گردون را
خون من خورد چرخِ ساغرشکل
باز خواهم ز ساغر آن خون را
جرعه بر خاک ریز بیشترک
مست گردان دٍماغ قارون را
تا ز شادیّ آن بر اندازد
از دل خلق گنج مدفون را
چرخ افگند اهل دانش را
آسمان برکَشید هردون را
باده را در فکن تو نیز به جام
برکش آنگه سٍماع موزون را
تنگ ابریشمین بکش بر چنگ
گرم کن بارگیر گلگون را
تا ز بهر شکست لشکر غم
بسر خم برم شبیخون را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آهشان سوخت سقف گردون را
اشکشان دجله ساخت هامون را
از برای صلاح مجنون را
بازخوان ای حکیم افسون را
از برای علاج بیخبری
درج کن در نبیذ افیون را
چون نداری خلاص بیچون شو
[...]
همچو یک لقمه جسم قارون را
جنس او صد هزار ملعون را
مهر بگشای لعل میگون را
مست کن عاشقان مجنون را
رخ نمودی و جان من بردی
اثر این بود فال میمون را
دل من کشته بقای تو باد
[...]
هوشمندی بدید مجنون را
آن ز فرمان عقل بیرون را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.