گنجور

 
۳۰۸۱

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷

 

... درین ستیزه ظهوری گواه غالب بس

من و ز کوی تو عزم سفر دروغ دروغ

غالب دهلوی
 
۳۰۸۲

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷

 

وحشتی در سفر از برگ سفر داشته ایم

توشه راه دلی بود که برداشته ایم ...

غالب دهلوی
 
۳۰۸۳

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

... به مرگ من که ازین بیش می توان کردن

کسی بجو که مر او را درین سفر غالب

گواه بی کسی خویش می توان کردن

غالب دهلوی
 
۳۰۸۴

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵

 

... بشکند ساز وفایی که صدا خیزد ازو

دل به یاران چه ره آورد سفر عرض کند

مگر آهی که ز جور رفقا خیزد ازو ...

غالب دهلوی
 
۳۰۸۵

غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲

 

... با هیچ علاقه سخت پیوند نبود

مقصود من از کعبه و آهنگ سفر

جز ترک دیار و زن و فرزند نبود

غالب دهلوی
 
۳۰۸۶

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲

 

... فرخی صبح عید با تو صفا کردن است

هر که به ناچار کرد از سر کویت سفر

منزلش اول قدم رو به قفا کردن است ...

فروغی بسطامی
 
۳۰۸۷

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳

 

... فریاد که جز اشک شب و آه سحرگاه

اندر سفر عشق مرا هم سفری نیست

در راه خطرناک طلب گم شدم آخر ...

فروغی بسطامی
 
۳۰۸۸

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲

 

... یا به حاجت در برش دست طلب خواهم گشاد

یا به حجت از درش راه سفر خواهم گرفت

یا لبانش را ز لب هم چون شکر خواهم مکید ...

فروغی بسطامی
 
۳۰۸۹

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱

 

... هزار بار به خون گر کشی فروغی را

ز آستان تو بار سفر نمی بندد

فروغی بسطامی
 
۳۰۹۰

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴

 

... همه شهر پر از تنگ شکر خواهم کرد

هم ز خاک در او سوی سفر خواهم رفت

هم لب خشک به آب مژه تر خواهم کرد ...

فروغی بسطامی
 
۳۰۹۱

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶

 

... تا وقت باز گشتن چندی عزیز باشی

یک چند از آن سر کو عزم سفر توان کرد

گر بوسه ای توان زد یاقوت آن دو لب را ...

فروغی بسطامی
 
۳۰۹۲

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸

 

... چو شام زلف تو سر منزل غریبان است

دل غریب من آن به که در سفر ماند

گر اعتقاد به دامان محشر است تو را ...

فروغی بسطامی
 
۳۰۹۳

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶

 

... ترسم آخر گذرد عمر من از اهمالش

گر بیاید ز سفر یار پری پیکر من

می رود جان گران مایه به استقبالش ...

فروغی بسطامی
 
۳۰۹۴

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹

 

دامن خمیه سفر از در دوست می کنم

خون جگر بدیده ام پاره دل به دامنم

هیچ کس از معاشران هم سفرم نمی شود

ترسم از این مسافرت جان به در آید از تنم ...

... غیر الم در این قدم هیچ نشد مشخصم

غیر خطر در این سفر هیچ نشد معینم

روز وداع من کسی تنگ دلی نمی کند ...

فروغی بسطامی
 
۳۰۹۵

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۳

 

... وز تو آسان نگشت مشکل من

جانم از تن سفر نمی کردی

گر نمی رفتی از مقابل من ...

فروغی بسطامی
 
۳۰۹۶

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲

 

... کاو را هلاک خنجر مژگان نمی کنی

ای یوسف عزیز سفر کرده تا به کی

از مصر رو به جانب کنعان نمی کنی ...

فروغی بسطامی
 
۳۰۹۷

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۹ - آذری طوسی قُدِّسَ سِرُّه

 

نام آن جناب شیخ نورالدین حمزه پدرش عبدالملک بیهقی الطوسی است مدتی با سربداران اسفراین در نظم مملکت کوشید و اما چشم از زخارف دنیوی پوشید جناب شیخ عارفی است کامل و شیخی است واصل فاضلی است مجرد و کاملی است موحد ارادت به شیخ محیی الدین طوسی داده قدم در وادی سلوک نهاده فیض صحبت شاه نعمت الله کرمانی را دریافت و خرقه از دست او پوشید و در بین سیاحت به صحبت بسیاری از اکابر رسید دو نوبت به مکه مشرف گردید شداید سفر بر نفس خود گماشت و به جانب هند لوای سفر افراشت سلطان احمد گلبرگه یک لک روپیه که صد هزار درهم باشد به او داد که سلطان را تعظیم کند قبول ننمود به ایران مراجعت فرمود مدت سی سال در بر رخ بیگانگان بست و بر سجاده طاعت نشست هشتاد و دو سال عمر کرد تصانیف دارد رساله جواهر الاسرار و سعی الصفا و طغرای همایون و عجایب الغرایب از آن جناب است مزار وی در اسفراین واقع است غرض از اشعار آن جناب این ابیات نوشته شد منقصایده

چنانکه هست فلک را دوازده تمثال ...

رضاقلی خان هدایت
 
۳۰۹۸

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۱ - ابوعبداللّه شیرازی

 

از اعاظم مشایخ بوده از غایت شهرت محتاج به شرح نیست و جمعی از کبار به خدمتش ارادت داشته نام او عبدالله محمد بن خفیف است و به شیخ کبیر معروف است صد و بیست و چهار سال عمر داشت و در سنه ۳۹۱ رایت سفر آخرت برافراشت این بیت را به آن جناب نسبت است

هرکسی را کارخویش وهرکسی را یار خویش ...

رضاقلی خان هدایت
 
۳۰۹۹

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۴ - جمالی اردستانی قُدِّسَ سِرُّه

 

... اندر پی هر نظر نظرهاست

واندر سر هر سفر سفرهاست

ای غافل تن پرست تن دوست ...

رضاقلی خان هدایت
 
۳۱۰۰

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۱ - حسین کاشی رحمة اللّه علیه

 

و هو مولانا حسین بن حسن از اکابر علما و اماجد فضلا و اعاظم عرفا بوده دست ارادت به جناب شیخ ابوالوفای خوارزمی که از مشایخ سلسله علیه ذهبیه بوده داده است و حسب الاجازه وی پا در بیابان سیر وسلوک نهاده به یمن همت وی طی مقامات طریقت و تحصیل معارف حقیقت کرده تألیفات و تصنیفات دلپسند دارد از جمله شرحی مسمی به جواهرالاسرار بر مثنوی جناب قطب المحققین و فخر العارفین مولانا جلال الدین محمد مولوی رومی نگاشته و در سنه ۸۳۹ رایت سفر آخرت افراشته از اشعار آن جناب است

فی النصیحه و الموعظه ...

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۱۵۳
۱۵۴
۱۵۵
۱۵۶
۱۵۷
۱۸۰