نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد
نه صبر در فراقش زین بیشتر توان کرد
تا وقت باز گشتن چندی عزیز باشی
یک چند از آن سر کو عزم سفر توان کرد
گر بوسهای توان زد یاقوت آن دو لب را
یک عمر ازین تمنا خون در جگر توان کرد
گر کام جان توان یافت از روی و موی دلبر
روزی به شب توان برد، شامی سحر توان کرد
گر بر مراد بلبل آن شاخ گل بخندد
دامان گلستان را از گریهتر توان کرد
گر دامن جوانان افتد به دست ما را
پیرانه سر به عالم خود را سمر توان کرد
هر جا که حسن معشوق سرگرم جلوه گردد
جز عاشقی مپندار کار دگر توان کرد
در هر کمین که آن ترک تیر از کمان گشاید
دل را هدف توان ساخت جان را سپر توان کرد
کارم به جان رسیدهست از ناصبوری دل
پنداشتم کز آن رو قطع نظر توان کرد
از من به کوی محبوب بیقدرتر کسی نیست
کی در غم محبت صبر آن قدر توان کرد
از کوی می فروشان جایی کجا توان رفت
کانجا غم جهان را خاکی به سر توان کرد
گر سر زند ز مشرق آن آفتاب خوبی
هر ذره را فروغی چندین قمر توان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حالت عشق و دلتنگی شاعر میپردازد. شاعر بیان میکند که نه تنها نمیتواند حسرت وصال محبوب را از دل خود براند، بلکه صبر در فراق او نیز برایش مشکل شده است. او در حالتی از اضطراب و دلشکستگی است و به اینکه در دوری محبوب چگونه میتواند با این احساسات کنار بیاید، فکر میکند.
شاعر به تجربیات شیرین و تلخ عشق، از جمله اشتیاق به بوسه و زیبایی محبوب، اشاره میکند و نشان میدهد که این عشق چگونه میتواند هم خوشی و هم غم به همراه داشته باشد. او همچنین به محدودیتها و ناتوانیهای خود در برابر عشق اذعان دارد و میگوید جایی جز در عشق نمیتواند خود را آرام کند. در پایان، شاعر میگوید که حتی اگر آفتاب خوبی از مشرق سر بزند، آن نورانی که میتواند در هر ذرهای وجود داشته باشد، نتیجه عشق اوست.
هوش مصنوعی: نه میتوانم حسرت دیدنش را از دل بیرون کنم، و نه میتوانم در دوریاش بیشتر از این صبر کنم.
هوش مصنوعی: زمانی که برمیگردی، تا آن موقع میتوانی مدتی عزیز و محترم باشی، اما میتوانی از آن سوی کوه تصمیم به سفر بگیری.
هوش مصنوعی: اگر بتوان یک بوسه به آن دو لب یاقوتی زد، میتوان یک عمر از این آرزو به دل خون گریست.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی از زیبایی و جذابیت معشوق لذت ببری، میتوانی در روزهای سخت، شب را تحمل کنی و صبح را به امید شامی شیرین بگذرانی.
هوش مصنوعی: اگر گل به بلبل پاسخ دهد و لبخند بزند، میتوان به سادگی فهمید که در نتیجه این شادی، باغ گلستان از اشک و غم خالی خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر دامن جوانان به دست ما بیفتد، ما با سر پیری، میتوانیم زندگی خود را به شکلی شگفتانگیز تغییر دهیم.
هوش مصنوعی: هر کجا که زیبایی معشوق به نمایش گذاشته شود، جز عشق ورزیدن به او، امکان انجام کار دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر جا که آن جوان زیبا تیر خودش را رها کند، میتوان دل را هدف قرار داد و جان را به عنوان سپر قرار داد.
هوش مصنوعی: زندگیام به جایی رسیده که از صبوری خسته شدم. گمان میکردم میتوانم به راحتی از این اوضاع بگذرم و آن را نادیده بگیرم.
هوش مصنوعی: کسی مانند من که در کوی محبوب در عذاب است، وجود ندارد. چون هیچکس به اندازه من توانایی تحمل غم عشق را ندارد.
هوش مصنوعی: از محلی که شراب فروشان حضور دارند، به کجا میتوان رفت؟ چرا که در آنجا میتوان غم و اندوه دنیا را به فراموشی سپرد و با زندگی خوش بود.
هوش مصنوعی: اگر آن آفتاب خوب از سمت مشرق طلوع کند، هر ذرهای نوری خواهد گرفت و میتواند چندین ماه را به وجود آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.