طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۳۸
... غیر را درمان و خود همرنگ اهل درد باش
چند باشی موج گرداب علایق پروری
از حبابی کم نه ای در بحر هستی فرد باش ...
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۴۶
... صوت بلبل چو کند مایل سیر چمنش
می زند موج صفا بس که ز هر سو بدنش
بهتر از خانه آیینه بود پیرهنش
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۷۲
خوش آنکه موج زن وصل آن نگار شوم
به رنگ آب هم آغوش لاله زار شوم ...
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۰۷
... که هرگز یک سر مویش نمی آید به دست من
من آن پیمانه ام کز کثرت موج تنک ظرفی
بود گوش حباب می بر آواز شکست من ...
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۷۲۰
زندگی می آورد ای شمع آب جوی صبح
چون تو از موج نسیمش در پی مردن شدی
ای دل از بیم گناهت دوزخی در عرصه نیست ...
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۷۴۰
... چمن از پی ات گر آید به بهار ما نیایی
سر خاک ما اسیران شده موج خیز حسرت
ننهاده پا به کشتی به مزار ما نیایی
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۷۵۱
... گر دهد جان نوت رو به مسیحا نکنی
می زند هر نفس از موج دوصدچین به جبین
گر شوی تشنه گذر جانب دریا نکنی ...
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » قصاید و مقطعات » شمارهٔ ۱: زمزمهٔ کیفیت مقام طریقت گزینی و ترانهٔ حقیقت ایام گوشه نشینی
... لب من چون لب جو نان کسی را نچشد
موج آب از چه شود سفره گشا در کشمیر
موی سر گشته چو طاووس کلاهم در فقر ...
... ز صفاپور دلم چون به کدورت نرسد
که شط او نزند موج صفا در کشمیر
بخت برگشته ز هر کوه به من کرد نصیب ...
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » ایام چهره خراشیدن صفحات به ناخن قلم - و هنگام سیه پوش گردیدن ابیات به نیل ماتم
... سنگی به جام قیصر دین پروری زدند
کز موج رخنه ساغر خاقان چین شکست
از بیم تلخکامی و طغیان شور خلق ...
... تا حشر ماند در دل او آرزوی آب
بگشود موج گیسوی خود در مصیبتش
بی اختیار گشت خراشیده روی آب ...
... مشکی که بهر تشنه لبان خواست پر کند
از کف به موج خیز مخالف رها نکرد
غیر از عدو که بر سر او تاخت در فرات ...
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ساقینامه » بخش ۵ - به هوای سرمنزل سلطان خراسان
... زآبش صدف گر شود بهره ور
ناستد ز موج روانی گهر
ز جویش نهال است آب حیات ...
... محرک نمی جوید آن در زکس
به موج گهر می رود پیش و پس
برآورده گردون به فیروزه نام ...
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه
... رباب از چشمه جاری به دستش
ز تار موج دایم پای بستش
ز رود نهر چون گردد نواسنج ...
... کند دیوار ساز رقص گرداب
گر از موج هوا گیرد کمانچه
ز صوت او شفق ریزد به خوانچه ...
... دو صد مرغوله هر سویش کند گل
ز موج سبزه بر شاخ سمن تار
کشد تا سازدش طنبور پرکار ...
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵
... چه شد که دامن قدسی ز خون دیده پرست
کسی ز موج نکرده ست منع دریا را
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰
... حدیث هجر به گوش دلم چنان تلخ است
که حرف موج بگویند ناخدایی را
دماغ غنچه معطر شد از نسیم سحر ...
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
... دیده ام را مانع نظاره آب دیده شد
موج دایم در خراش روی دریا ناخن است
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۹
... اگرچه خرمن گل نیست مشت خاری هست
ز موج خیز محبت برون مرو قدسی
به خس گذار درین بحر اگر کناری هست
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳
... نه ز هجران خسته دل گردیم نی از وصل خوش
موج دریاییم ما را لجه و ساحل یکی ست
وادی عشق است اینجا ساربان آهسته ران ...
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵
... یک قطره خون نماند که از چشم تر نرفت
از دیده موج اشک به صد خون دل گذشت
طوفان هم از سفینه ما بی خطر نرفت ...
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳
... مشکل که تا قیامت از صبح دم برآید
در موج خیز دریا هر لحظه نیست طوفان
کز رشک آب چشمم دریا به هم برآید ...
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰
... آگه ز حال غرقه به خونان نه ای ای رفیق
کشتی ز موج خیز غمت بر کران فتاد
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵
... دیده نگذاشت که نم در جگر ما باشد
برنیاورد سر از موج سرشکم گردون
این گهر چند گره در دل دریا باشد ...