گنجور

 
۳۰۲۱

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴

 

... این روش گر هزار باره کنم

همه چون چرخ گرد خود گردم

گرچه خورشید پشتواره کنم ...

عطار
 
۳۰۲۲

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۹

 

... چون تاب جمال تو نیاوردیم

سرگشته چو چرخ آسیا گشتیم

چون محرم عشق تو نیفتادیم ...

عطار
 
۳۰۲۳

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۲

 

... صبح را تا روز حشر از خون دل مهمان کنیم

در نگنجد مویی آن دم گر بیاید ماه و چرخ

ماه را بر در زنیم و چرخ را دربان کنیم

در حضور او کسی ننشست تا فانی نشد ...

عطار
 
۳۰۲۴

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۱

 

... تو نه ای اما همه احسان ز تو

پای از سر کرده سر از پای چرخ

مانده بس حیران و سرگردان ز تو ...

عطار
 
۳۰۲۵

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۵

 

... نیست مجال نکته ای در صفت کمال تو

چرخ رونده قرن ها بی سر و پای در رهت

پشت خمیده می رود در غم گوشمال تو ...

عطار
 
۳۰۲۶

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸

 

... تو دلکش و دل کشنده تو

زان است شفق که طوطی چرخ

در خون گردد ز خنده تو ...

عطار
 
۳۰۲۷

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۷

 

ای خم چرخ از خم ابروی تو

آفتاب و ماه عکس روی تو ...

عطار
 
۳۰۲۸

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸

 

... تا توان کردن نگاهی سوی تو

یافت هندوخان لقب بر خوان چرخ

ترک گردون تا که شد هندوی تو ...

عطار
 
۳۰۲۹

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۹

 

... ذره است آنجا که آید روی تو

چون شکستی چرخ گردان را کمان

کی تواند گشت هم بازوی تو ...

عطار
 
۳۰۳۰

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۱

 

... از سر به پای رفته وز پای سر نموده

طاوس چرخ پیشت پروانه وار رفته

وز نور شمع رویت بی بال و پر نموده ...

عطار
 
۳۰۳۱

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۲

 

... وآنجا که عرضه داده عشقت امانت خود

هم کوه پست گشته هم چرخ در رمیده

گردون سالخورده بویی شنیده از تو ...

عطار
 
۳۰۳۲

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۹

 

... عطار اگر به کلی از خود خلاص یابد

یک جزو جانش آید نه چرخ لاجوردی

عطار
 
۳۰۳۳

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۷

 

... ز هر زهری مرا تا کی چشانی

چو زهرم می چشاند چرخ گردون

به تریاک سعادت کی رسانی ...

عطار
 
۳۰۳۴

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۰

 

... از آتش دل هر دم لب خشک ترم بینی

از بس که به سرگشتم چون چرخ فلک بر سر

چون چرخ فلک دایم زیر و زبرم بینی

در ره گذرت جانا با خاک شدم یکسان ...

عطار
 
۳۰۳۵

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۳

 

... مردم چشمت بدان خردی که هست

می ببندد دست چرخ از جادوی

کی توان گفت از دهان تو سخن ...

عطار
 
۳۰۳۶

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱

 

... شاید که شبنمی نکند قصد آشنا

وانجا که کوس رعد بغرد ز طاق چرخ

زنبور در سبوی نوا چون کند ادا ...

... چون زنگیی که اوفتد از خنده با قفا

در دست چرخ مصقله ماه نو نهد

تا اختران آینه گون را دهد جلا ...

... گردون ترنج و دست ببرید از آن لقا

یک شب براق تاخت چو برق از رواق چرخ

از قدسیان خروش برآمد که مرحبا ...

عطار
 
۳۰۳۷

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲

 

... تا ندروند از تو سر تو چو گندنا

از بس که چرخ بر سر تو آسیا براند

مویت همه سپید شد از گرد آسیا ...

عطار
 
۳۰۳۸

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴

 

... که بر سرش بنگردید آسیای فنا

فرود حقه چرخ و ورای مهره خاک

تو در میانه این خوش بخفته اینت خطا ...

عطار
 
۳۰۳۹

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵

 

... به قادری که به یکدم هزار نقش نگاشت

ز اوج دایره چرخ و مرکز غبرا

به صانعی که به یک حله بافی صنعش ...

عطار
 
۳۰۴۰

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹

 

... چند بر بوک و مگر مهره فروگردانی

که تو بس مفلسی و چرخ فلک پاک بر است

پرده بر خویش متن لعب پس پرده مکن ...

... بر سرش خاک که از خاک بسی خوارتر است

چند سایی به هوس تاج تکبر بر چرخ

که همه زیر زمین تا به زبر تاجور است

آنکه بر چرخ فلک سود سر خویش ز کبر

این زمان بین که چه سان زیر زمین پی سپر است ...

عطار
 
 
۱
۱۵۰
۱۵۱
۱۵۲
۱۵۳
۱۵۴
۴۹۲