به هر کویی مرا تا کی دوانی
ز هر زهری مرا تا کی چشانی
چو زهرم میچشاند چرخ گردون
به تریاک سعادت کی رسانی
گهی تابوتم اندازی به دریا
گهی بر تخت فرعونم نشانی
برآری برفراز طور سینا
شراب الفت وصلم چشانی
چو بنده مست شد دیدار خود را
خطاب آید که موسی لنترانی
ایا موسی سخن گستاخ تا چند
نه آنی که شعیبم را شبانی
من آنم که شعیبت را شبانم
تو آنی که شبانی را بخوانی
منم موسی تویی جبار عالم
گرم خوانی ورم رانی تو دانی
شبانی را کجا آن قدر باشد
که تو بیواسطه وی را بخوانی
سخن گویی بدو در طور سینا
درو در و گهر سازی نهانی
ایا موسی تو رخت خویش بربند
که تا خود را به منزلگه رسانی
نه ایوبم که چندین صبر دارم
نیم یوسف که در چاهم نشانی
برون آمد گل زرد از گل سرخ
مکن در باغ ویران باغبانی
نشان وصل ما موی سفید است
رسول آشکارا نه نهانی
زهی عطار کز بحر معانی
به الماس سخن در میچکانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجهای زندگی صحبت میکند و به این موضوع میپردازد که چگونه به طور مکرر به چالشها و مصائب مختلفی برخورد کرده است. او از زهرها و تلخیهایی که چرخ زمان به او میدهد، میگوید و پرسش میکند تا کی باید این مشکلات را تحمل کند.
شاعر به تضادهایی که در زندگیاش وجود دارد اشاره میکند؛ گاهی در اوج مقام و گاهی در ذلت. او به خود و دیگران یادآوری میکند که همگی در واقعیتهای زندگی نقشهایی دارند و ارتباطات معنوی و الهی میان انسانها را بررسی میکند.
در نهایت، شاعر به دنبال یافتن عشق و وصالی واقعی است و به موانع و دشواریهایی که بر سر راه او قرار دارد، اشاره میکند. او از زیباییهای زندگی، مثل عشق و دوستی، به خوبی یاد میکند و طالب درک حقیقتهای عمیقتری است.
هوش مصنوعی: به هر گوشهای مرا چه مدت میخواهی بگردانی و از هر بدی چه مدت میخواهی به من بچشانی؟
هوش مصنوعی: زمانی که چرخ روزگار مرا به زهر خود آغشته میکند، چه زمانی میتوانم به خوشبختی و سعادت برسم؟
هوش مصنوعی: گاهی مرا در دریا به تابوت میاندازند و گاهی بر تخت فرعون قرار میدهم.
هوش مصنوعی: در بالای کوه سینا، نوشیدی شراب محبت و دوستی را.
هوش مصنوعی: وقتی بنده مست و سرمست میشود، در مواجهه با خود به یاد سخنی میافتد که به موسی گفته شده: "هرگز تو مرا نخواهی دید."
هوش مصنوعی: ای موسی، چه وقت میخواهی به سخنان جسورانهات ادامه دهی؟ تو اصلاً شبیه شخصی نیستی که چون شعیب، به راحتی و در آرامش زندگی کند.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که میتوانم شعیب را هدایت کنم، و تو آن کسی هستی که دگران را به سمت شبانی جذب میکنی.
هوش مصنوعی: من همانند موسی هستم و تو خدای بزرگ و قدرتمند این دنیا. وقتی تو را میخوانم، به من توجه کن و اگر مرا رد کنی، خودتان میدانید که چه میشود.
هوش مصنوعی: به کسی که شبانی میکند، چه اندازه میتوانی بگویی که تو به او بهطور مستقیم دسترسی داشته باشی و او را بخوانی؟
هوش مصنوعی: سخن گفتن با او در کوه سینا به گونهای است که در آن، زیبایی و ارزشهای نهانی نهفته است.
هوش مصنوعی: ای موسی، آماده شو و لباسهایت را بپوش، تا بتوانی به مقصد و منزلگاه خود برسی.
هوش مصنوعی: من نه صبوری مانند ایوب دارم و نه نشانهای از زیبایی یوسف در چاه.
هوش مصنوعی: گل زرد از گل سرخ بیرون آمد، پس در باغ ویران نیازی به باغبانی نیست.
هوش مصنوعی: علامت پیوند ما، موی سفید است. پیامآور ما و نشانهمان، به وضوح مشهود است و پنهانی نیست.
هوش مصنوعی: عطار، با خاصیت بینظیرش، معانی عمیق و ارزشمند را مانند جواهراتی از گرانبهای سخن به بیرون میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
شکفته شد گل از باد خزانی
تو در باد خزانی بی زیانی
همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل
چه چیزی مردمی یا بوستانی
ز بوی موی پیچان سنبلی تو
[...]
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
و لیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.