گنجور

 
۲۸۱

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - قصیدۀ مصنوعه در مدح قزل ارسلان (۱)

 

... شانه ماه چرخ آینه وار

المدح الموجه

آن کند کوشش تو با اعدا ...

... المعمی

موج خون دل و دو دیده من

برد دریا و ابر را مقدار ...

وطواط
 
۲۸۲

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - در مدح ملک اتسز

 

... اوج معلی تو گشته زهر فلک

موج ایادی تو رسیده بهر دیار

خورشیدوار از تو منور شده سپهر ...

وطواط
 
۲۸۳

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - هم در مدح اتسز گوید

 

... رزمگه گشته احمر و از خون

موج زن همچو بحر اخضر خاک

چون ندیدش خصایص پسری ...

وطواط
 
۲۸۴

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۴ - نیز در ستایش اتسز

 

... هشت آسمان معسکر و هفت اختران سپاه

موج سخاوت تو رسیده به شرق و غرب

اوج جلالت تو گذشته ز مهر و ماه ...

وطواط
 
۲۸۵

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - در مدح اتسز

 

... تویی بحر جود و همه روی عالم

ز موج تو لؤلوی لالا گرفته

بساط خلاف تو عاقل نوشته ...

وطواط
 
۲۸۶

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۰۹ - در مدح اتسز

 

... بقدر صاحب چرخ هزار خورشیدی

بجود ناسخ موج هزار دریایی

بدست جود دفین زمین همی پاشی ...

وطواط
 
۲۸۷

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۵ - هم در مدح اتسز گوید

 

... در زیر پای قدر تو اوج نجوم باد

در شرم جود دست تو موج بحور باد

در مدح تو عبارت و معنی شعر من ...

وطواط
 
۲۸۸

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح قلج تمغاج خان

 

... چو بر دریا نمودار صراط از تیره شد پیدا

ایا دریای موج انگیز دیبا رنگ تیغ تو

که هست آنکو هر از دریا و رنگ از گنبد خضرا ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۸۹

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - در مدح صاحب عادل عمر

 

... دست او ابریست کاحسان و سخا دار مطر

سال و ماه و روز و شب باران آن و موج آن

بهر هر بیگانه و هر آشنا دارد درر ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۹۰

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - در مدح علی بن حسین بن ذوالفقار

 

... از چنگ غم نجاتست از جور روزگار

در سینه تو بحر سخا موج میزند

تا غرق نعمت تو شوند اهل این دیار ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۹۱

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در مدح تاج الدین محمود

 

... هرگاه از آن بحار شود بر هوا بخار

نیل و فرات و دجله و جیحون موج زن

با کف داد او چو سرابند هر چهار ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۹۲

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - خطاب به خود

 

... وز فضل و رحمت تو بخلد برین درنگ

دریای فضل و رحمت تو موج میزند

نبود روا سفینه امید ما بکنگ ...

سوزنی سمرقندی
 
۲۹۳

عبادی مروزی » مناقب الصوفیه » بخش ۲۳ - فصل سوم: در یقین

 

... ابراهیم خواص‑رحمة الله علیه‑گوید که در بادیه می رفتم جوانی را دیدم لطیف و ظریف و با وی هیچ معلومی نه گفتم جوانا کجامی روی گفت به مکه گفتم بی زاد و راحله راه دراز در پیش گرفته ای گفت آنکه آسمان و زمین را نگه تواند داشتن بی عدتی این قدرت ندارد که درویشی را بی زاد و راحله به مکه رساند چون به مکه رسیدم وی را دیدم گرد کعبه طواف می کرد هیچ نقصانی و ضعفی در وی نیامده بود

عیسی‑‑را پرسیدند که به چه قوت بر آب می روی گفت به ایمان و یقین گفتند ما نیز ایمان و یقین داریم گفت اگر دارید بر روی دریا بروید قصد کردند که بروند نتوانستند گفت چه بود شما را گفتند از موج می ترسیم گفت صاحب یقین از خدای ترسد از موج نترسد

و کسی را که از خدای تعالی ترس باشد امیدش هم به خدای تعالی باشد پیوسته ملازمت بندگی نماید این چنین کسی صاحب یقین باشد وی را هم در میان ایشان باز توان یافت از آنکه حق تعالی ایشان را یقینی تمام به ارزانی داشته است در یقین بدین قدر سخن اختصار کنیم

عبادی مروزی
 
۲۹۴

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۶ - در مدح عمادالدین ابومحمد حسن بن محمد بن احمداسترآبادی قاضی ری گوید

 

... کشتی دل را ز ایمان بادبانی برفراز

تا درین دریای زرین موج مسکین لنگری

از ره انصاف در دنیا به حق نزدیک باش ...

قوامی رازی
 
۲۹۵

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۸ - در موعظت و نصیحت و زهد در دنیا و رغبت به آخرت گوید

 

... گمان مبر که اجل تیربردلت نزند

و گر به تیغ بری موج خون بر اوج سحاب

عقاب مرگ شکارت کند و گرچه به تیغ ...

قوامی رازی
 
۲۹۶

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۵ - قسمت اولی است از قصیده ای ؛ و موجود از آن در بیان توحید است

 

... صحرای بی کرانه ز آثار رحمتش

پرموج نعمت است چو دریای بی کنار

گلها ازو چو جعد گشایان کاشغر ...

... شیران بیشه ها در و مرغان به مرغزار

بر عاجزان کشتی هنگام موج خیز

ساکن شود به نامش دریای بی قرار ...

قوامی رازی
 
۲۹۷

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۸ - در موعظت و نصیحت و ترغیب به اختیار آخرت بردنیا گوید

 

... گر درین حضرت تجارت آرزو باشد ترا

رستی از رنج بیابان ها و از موج بحار

ار هزارت را صد و صد را ده و ده را یکی است ...

قوامی رازی
 
۲۹۸

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸

 

... دل ز دستم عنان بخواهد برد

موج طوفان فتنه تو نه دیر

عافیت از جهان بخواهد برد ...

انوری
 
۲۹۹

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح علاء الدین ابوعلی الحسن الشریف

 

... ز رشک طبع تو دارد مزاج دریا تب

گمان مبر که ز موج است لرزه بر دریا

صدف که دم نزند دانی از چه خاصیت است ...

... تویی که گر سخطت ابر ژاله بار شود

اجل برون نتواند شدن ز موج فنا

به صد قران بنزاید یکی نتیجه چو تو ...

انوری
 
۳۰۰

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح ناصرالدین طاهر

 

... از باد با نفیرم و از آب در عذاب

هر صبحدم که موج زند خون دل مرا

سینه هزار شعبه برآرد ز تف و تاب ...

انوری
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۲۶۳