گنجور

 
۲۷۴۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۳

 

... در کف مالکست یا حماد

راه رو تا به عقل بشناسی

خاک زرگر ز خانه حداد ...

سنایی
 
۲۷۴۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۸

 

... در گذشته ست ز شادی و گذشته زا شد

کرده یک ذوق به راه احدی چون احمد

شکر چون کوه حرا صبری چو کوه احد ...

سنایی
 
۲۷۴۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۵

 

ز راه رفتن و آسودنم چه سود و زیان

چو هر دو معنی نتوان همی معاینه دید ...

سنایی
 
۲۷۴۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۹

 

... به پشت خاک هامون همچو پروین آسمان گردد

اگر معروف و مشکورست در راه دل و دیده

ز معروفی و مشکوری به مهجوری نهان گردد ...

سنایی
 
۲۷۴۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۹

 

... نور افلاک در نهاد قدم

کنی از راه عاشقان مطموس

هشت باغ و چهار رکن سرور ...

... خاکپای بلال حضرت تو

گشته از راه دین تاج ریوس

خاک بر سر دبیر حضرت را ...

سنایی
 
۲۷۴۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۴

 

... مرا زان مرد نشناسی تو زنهار

که گردم از تو اندر راه راجع

طمع چون بگسلم از خلق از تو ...

سنایی
 
۲۷۴۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - این قطعه را بر گور نظام الملک محمد نوشتند

 

... آن جای که ابرار نشستند نشستیم

وان راه که احرار گزیدند گزیدیم

گوش خود و گوش همه آراسته کردیم ...

... پس جمله بدانید که در عالم پاداش

آنها که درین راه بدادیم بدیدیم

دادند مجازات به بندی که گشادیم ...

سنایی
 
۲۷۴۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۲

 

... در لباس دیو جستن رتبت روح الامین

سر قلاشی ندانی راه قلاشان مرو

دیده بینا نداری راه درویشان مبین

کم سگال ار نیستی عاشق کزان در آز تن ...

... تا نبینی خویشتن همبر به پور آبتین

جنت باقی کجا یابی و راه بی هوان

تا تو باشی در هوای جوی شیر و انگبین ...

سنایی
 
۲۷۴۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۶

 

... رو چو مردان روز و شب جز خدمت سلطان مکن

مرد باش و گرم رو در راه مردان روز و شب

تیغ گیر و زخم زن دین از زبان ویران مکن ...

سنایی
 
۲۷۵۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۷ - در رثای ابوالمعالی احمد بن یوسف

 

رفت قاضی بلمعالی ای سنایی آه کو

همچو دل جانت بر آن صدر جهان همراه کو

خود گرفتم صد هزاران آه کردی لیک باز ...

... ماند محراب و قضا را اسم مردی مرد کو

هست راه کهکشان را نام برگی کاه کو

هر سری خواهد ببوسید آستان جاه تو

لیک از بس جان پاکان پای کس را راه کو

یوسف ما بود چاهی لیک گشت از بهر چاه ...

سنایی
 
۲۷۵۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۹

 

با تو باشم از تو نندیشم که با فضلی و عدل

نه بدان کز راه عقل و معرفت پیشم ز تو

باز کز تو دور باشم هیچ نندیشم ز کس ...

سنایی
 
۲۷۵۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۶

 

... در آرزوی کوی خرابات همه سال

اول قدم از راه خرابی بسپرده

ایمن شده از عمر خود و گشت شب و روز ...

سنایی
 
۲۷۵۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۹

 

... قوت حیدر نداری نام کراری مجوی

خار پای راه درویشان آن درگاه را

در کف دست عروس مهد عماری مجوی ...

سنایی
 
۲۷۵۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۰

 

تا کی اندر راه دین با نفس دمسازی کنی

بر در میدان این درگاه طنازی کنی

کوزه و ابریق برداری و راه کج روی

جامه صدیق در پوشی و غمازی کنی ...

... از گل و گرمابه و از شانه رازی کنی

رو به گرد خاکبازی گرد کین آن راه نیست

کاندرین ره با براق خلد خر تازی کنی ...

سنایی
 
۲۷۵۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۰

 

... سوی شرق از قیروان آید همی

ریگ آموی و درازی راه او

زیر پامان پرنیان آید همی ...

سنایی
 
۲۷۵۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح خواجه ابو یعقوب یوسف‌بن احمد

 

ای بنده به درگاه من آنگاه بر آیی

کز جان قدمی سازی و در راه درآیی

ای خواست جدا گردی چونان که درین ره ...

سنایی
 
۲۷۵۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۴

 

... و آن هست حصولش متولد ز ریایی

تا این دو رفیق بد همراه تو باشند

هرگز نبود خواجه ترا راه به جایی

تو بسته شده در گره آز شب و روز ...

سنایی
 
۲۷۵۸

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۲ - هو الاول والآخروالظاهر والباطن وهو بکل شی‌ء علیم

 

... وهم عاجز شده زمعرفتش

نبرد عقل در صفاتش راه

نبود وهم را به ذاتش راه

کی رسد وهم در جهان قدم ...

سنایی
 
۲۷۵۹

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵ - والذین جاهدوافینا لنهدینهم سبلنا، صدق الله‌

 

راه جستن زتو هدایت از او

جهد کردن زتو عنایت از او ...

سنایی
 
۲۷۶۰

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۵ - فی قدوم الخضر

 

... که بریدی زخرمی پیوند

گفت خضرم ز راه غمخواری

کای فرو مانده در گرفتاری ...

سنایی
 
 
۱
۱۳۶
۱۳۷
۱۳۸
۱۳۹
۱۴۰
۱۰۲۲