گنجور

 
سنایی

ز تو ای چرخ نیلی رنگ دارم

هزاران سان عنا و درد جامع

نه تنها از تو بل کز هر چه جز تست

به من بر هست همچون سیف قاطع

مرا زان مرد نشناسی تو زنهار

که گردم از تو اندر راه راجع

طمع چون بگسلم از خلق از تو

مرا خوا یار باش و خوا منازع

چو بی‌طمعی و آزادی گزیدم

دلم بیزار گشت از حرص و قانع

بر آزادمردان و کریمان

گرانتر نیست کس از مرد طامع

ازین یاران چون ماران باطن

خلاف یکدگر همچون طبایع

بسان نسر طایر راست باشد

به پیش و پس بسان نسر واقع

عدو بسیار کس کو هر کسی را

نماند حقتعالی هیچ ضایع

چو عیسی را عدو بسیار شد زود

ببرد ایزد ورا در چرخ رابع

خسیسان را چرا اکرام کردیم

بخیلان را چرا کردیم صانع

همیشه خاک بر فرق کسی باد

که نشناسد بدی را از بدایع

حذر کن ای سنایی تو از اینها

ترا باری ندانم چیست مانع

ببر زین ناکسان و دیگران گیر

«کثیرالناس ارض الله واسع»

 
 
 
جمال‌الدین عبدالرزاق

زهی حکم تو چون شمشیر قاطع

زهی رای تو چون خورشید ساطع

امام شرق رکن الدین صاعد

که هستی در فنون علم بارع

کمینه سایه تو چرخ ازرق

[...]

سعدی

نمیرد گر بمیرد نیکنامی

که در خیلش بود قائم مقامی

چو در مجلس چراغی هست اگر شمع

بمیرد، همچنان روشن بود جمع

ابن یمین

مه عید از افق چون گشت طالع

مکن اوقات خویش ای دوست ضایع

بنقد امروز عشرت کن که فردا

که داند تا چه خواهد گشت واقع

یقین میدان که سعد و نحس گیتی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه