گنجور

 
۲۲۱

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۲

 

... به خانه مهین درنشاندند جفتان

به یک جا دو خواهر زن و دو برادر

دو زن خفته اند و دو مرد ایستاده ...

... چگونه رباید کسی بو ز عنبر

به دانش گرای ای برادر که دانش

تو را بر گذارد از این چرخ اخضر

به دانش توانی رسید ای برادر

از این گوی اغبر به خورشید ازهر ...

... کبوتر جوابم بیاور مفسر

بگو آن دو خواهر زن و دو برادر

کدامند و فرزندشان ماده و نر ...

ناصرخسرو
 
۲۲۲

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۴

 

... وز علت میراث و تفاوت که درو هست

چون برد برادر یکی و نیمی خواهر

وز قسمت ارزاق بپرسیدم و گفتم ...

ناصرخسرو
 
۲۲۳

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۵

 

... از توبه و از گناه آدم

خود هیچ ندانی ای برادر

سر بسته بگویم ار توانی ...

ناصرخسرو
 
۲۲۴

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۱

 

... شتابنده جمله که یک دم زدن

نپاید کسی را برادر نه یار

ره تو کدام است از این هر دو راه ...

ناصرخسرو
 
۲۲۵

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲

 

... بگردند هردو به هردو صف اندر

به دو سوی صف دو برادر مبارز

ابا هر یکی پنج فرزند در خور

رسولی شغب کو میان دو صف شان

دوان زین برادر سوی آن برادر

رسولی که پیغام او از پس او ...

ناصرخسرو
 
۲۲۶

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۳

 

... نبینی کز جهان جز بر تو ننبشته است فرمانش

زمین خوان خدای است ای برادر پر ز نعمت ها

که جز مردم نیابد بر همی از نعمت و خوانش ...

... اگر با میر صحبت کرد میرانید میرش را

و گر با خان برادر شد خیانت دید ازو خانش

نیاساید ز بیدادی که مرکب تیز رو دارد ...

ناصرخسرو
 
۲۲۷

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵

 

... تیغ و تاویل علی بر سر امت یکسر

ای برادر قدر حاکم عدل است و قضاش

مایه خوف و رجا را به علی داد خدای ...

ناصرخسرو
 
۲۲۸

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹

 

... چه نازی که ناید بدین هیچ آزش

به خواب اندر است ای برادر ستمگر

چه غره شده ستی بدان چشم بازش ...

ناصرخسرو
 
۲۲۹

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲

 

... نگیرد مگر جاهل اندر کنارش

دروغ است گفتارهاش ای برادر

به هرچه ت بگوید مدار استوارش ...

... که بر شر یازد همیشه سوارش

یکی بدنهال است خمر ای برادر

که برگش همه ننگ و عار است بارش ...

ناصرخسرو
 
۲۳۰

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۳

 

چو شمشیر بایدت بود ای برادر

به جای بدی بد به جای خوشی خوش ...

ناصرخسرو
 
۲۳۱

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۶

 

... حصن دین را راستی شد کوتوال

زشت بار است ای برادر بار آز

دور بفگن بار آز از پشت و یال ...

ناصرخسرو
 
۲۳۲

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۹

 

... به نامه درون جمله نیکی نویس

که در دست توست ای برادر قلم

به گفتار خوب و به کردار نیک ...

ناصرخسرو
 
۲۳۳

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۰

 

... در ره عمری شتابان روز و شب

ای برادر گر درستی یا سقیم

می روی هموار و گویی کایدرم ...

ناصرخسرو
 
۲۳۴

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۴

 

... من غم او بیهده تا کی خورم

ای برادر گر ببینی مر مرا

باورت ناید که من آن ناصرم ...

... پس خطا کرده است بر من مادرم

ای برادر کوه دارم در جگر

چون شوی غره به شخص لاغرم ...

ناصرخسرو
 
۲۳۵

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۸

 

... سر برآر این دام گنبد را ببین

ای برادر گرد گردان بر دوام

وین زمان را بین که چون همچون نهنگ ...

ناصرخسرو
 
۲۳۶

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۳

 

... آب خدای آنکه مرده زنده بدو کرد

آن پسر بی پدر برادر شمعون

در دهن پاک خویش داشت مر آن را ...

ناصرخسرو
 
۲۳۷

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۷

 

... شکر کی شدی هرگز و عنبر و بان

به امید آن عالم است ای برادر

شب و روز بی خواب و با روزه رهبان ...

ناصرخسرو
 
۲۳۸

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۳

 

... مرگ ریس و شر باف و مکر تن

نیستش کار ای برادر روز و شب

جز که خالی کردن از شویان وطن ...

ناصرخسرو
 
۲۳۹

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۵

 

... برتر آیی ز پایه حیوان

ای برادر شناخت محسوسات

نردبانی است اندر این زندان ...

ناصرخسرو
 
۲۴۰

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۶

 

... نام جد من معدل بود و نام من حسن

خوب روی از فعل خوب است ای برادر جبرییل

زشت سوی مردمان از فعل زشت است اهرمن ...

... از سر شمشیر و از نوک قلم زاید هنر

ای برادر همچو نور از نار و نار از نارون

مرد دانا را چو بر دلها سخن خواهد نبشت ...

ناصرخسرو
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۹۵