افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰
... هر لحظه به کام دگری ساقی مجلس
این گردش چرخ است که با گردش جام است
ساقی اگرم بوسه دهی جام میم بخش ...
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳
... از نگاهی دلم را ربودی
گردش چشم مستت بنازم
جان و دل در رهت دادم آری ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۳۰ - آه آتشبار
... مگر جلاد ترک پادشاه است
به گردش بسته صف مژگان سیه وار
مگر چشم تو سردار سپاه است ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۸۹ - بادهٔ گلرنگ
... دل آمده زغم اندر فضای سینه به تنگ
فلک به گردش خون سنگ آسیا به سرم
من اوفتاده ام اندر میان چو زیرین سنگ
مرا به گردش دور زمانه باکی نیست
زمانه باشد بامن مدام بر سر جنگ ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۱۰۱ - نهال بخت
چه زحمت ها که من از گردش اختر نمی بینم
نهال بخت خود را هیچ گه پربر نمی بینم ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۱ - اقتدار محمد
شمس و قمر عکسی از عذار محمد
گردش گردون به اختیار محمد
نافه مشک خطا و عنبر سارا ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۳ - شیر کردگار
... جانب میدان کارزار مصمم
اهل حرم چون بنات نعش به گردش
با دل محزون زدند حلقه ماتم ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۴۶ - چرا چو شمع نسوزم؟
چرا ز غصه شب و روز زار زار نگریم
ز گردش فلک و جور روزگار نگریم
بهار آل پیمبر ز جور چرخ خزان شد ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۵۹ - شفیع روز قیامت
... یک تن نشد که خسته رنج و عنا نشد
روزی نشد شب و شبی از گردش تو روز
کآزرده ای به رنج و غمی مبتلا نشد ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۷۹ - لجهٔ خون
... چرخ را گفتم که با آل علی گردد به راست
گردش او را کنون بر عکس وارون دیده ام
میر یثرب را به دشت کربلا عریان بدن ...
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۹۹ - درد اشتیاق
... من بلبل ریاض تو بودم به صد زبان
خاموش کرد گردش گردون چو سوسنم
آخر نه من عزیز تو بودم پدر ببین ...
صامت بروجردی » افتتاح ریاض الشهاده (دیوان صامت) » شمارهٔ ۱ - بحر طویل
... بند هفتم
ای سپهر از تو از گردش وارونه تو داد ندانم برم از دست تو باد به پیش که شد از کجرویت کاخ حیات تن این پن تن غمزده را رخنه به بنیاد و همین عترت امجاد ز بیداد و ستمکاری امت که شکنند نخستین ز نبی حرمت و در مکه چو شد حکم ز یزدان بوی اندر پی اظهار رسالت که کند دعوت کفار عرب راز غوایت به هدایت برساند که رهاند همه جهال تبه کار ز ره گمشده را سر بسر از ذلت و از نار جهنم بکشاند بسوی جنت انکار نمودند ز بی باکی و گستاخی و بی دینی و نادانی و عدوان و فشاندند ز هر بام و دری بر سر مهر افسرش آن طایفه خاکستر و پیشانی نورانی او را که به نور ازلی بود منور بشکستند وز سنک ستم آزرده نمودند و را گوهر دندان و همان پای شریف که شرف یافت از او در شب معراج و همان مقدم میمون که ورم کرد پی طاعت یکتا شده آلود به خون از اثر خار مغیلان ز جفای زن بدشکل ستم پیشه مکاره ملعونه بی شرم و حیا بو برای اوب زشت خصال آنکه به حمال حطب گشت ملقب ز خداوند و ببستند بوی تهمت مجنونی و کذابی و سحر و بنهادند ردایش به گلو با همه قدرت و آن شوکت و عزت که خداوند به وی داد بیفشرد به هر مرحله آن رحمت باری قدم صبر و لب خویش به نفرین نگشود و به کسی شکوه این محنت و آزار ز رافت ننمود و به شکم بست همیسنگ قناعت ز پی جوع به درگاه خدا داشت شب و روز به غمخواری امت همگی دست دعا تا ز جهان رفت سوی ملک جنان برد بسر شیوه تسلیم و رضا را
بند هشتم ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح وصی فخر کائنات حضرت امیرالمومنین(ع)
... زلیخا بر سریر مهتری بنشست و افسر زد
به گردش اختران چون دختران جا کرده جابرجا
یکی بگرفته دف بر کف دگر چنگی به مضمر زد ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در مدح عینالله الناظره امیرالمومنین(ع)
... ز چهره صفحه آفاق را منور کن
به کام مردم بد نام گردش ایام
ببین وزیر و زبر دهر را به کیفر کن ...
صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح قاتل کفار وصی احمد مختار است
... عروس حسن ننهادی قدم در ملک زیبایی
اگر در گردش لیل و نهار او نهی فرماید
کلید روز و شب را گم کند این چرخ مینایی ...
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۱
... حالیا فاش بود قلبی سیم و زر ما
فلک از گردش وارونه مترسان ما را
زآنکه از دفتر تو فرد شده اختر ما ...
صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۵
... نرساند به لبش جام تجلی می عشق
هر که نازد به نظر گردش چشمان تو را
به تامل چه کشی تیغ به قتل صامت ...
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - در بیان اذان گفتن بلال
... ز نبی مسجد و محراب نبی خالی دید
طاقتش طاق شد از گردش دور ایام
کرد هجرت ز مدینه به سوی کشور شام ...
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۲ - در بیان روایت ام حبیبه
... به پشت پرده عز و علا نهان بودی
چرا ز گردش ایام بی نقاب شدی
برون ز حجله عزت چو آفتاب شدی ...
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۸ - وقایع روز یازدهم عاشورا
از نفاق فلک و گردش دوران امشب
تن صدچاک حسین مانده به میدان امشب ...