قدت چو سرو و، رخسارت چو ماه است
که بر هر دو، مرا هر دم نگاه است
نباشد سرو را اینگونه رفتار
نه اینسان ماه را بر سر کلاه است
تو با مه مشتبه هرگز نگردی
معاذاله چه جای اشتباه است
ز ترک چشم تو ترسیده چشمم
مگر جلاد ترک پادشاه است
به گردش بسته صف، مژگان سیه وار
مگر چشم تو سردار سپاه است
دلم چاه زنخدان تو را دید
یقینش شد که اندر راه چاه است
شبی زلف تو را در خواب دیدم
از آن شب تاکنون، روزم سیاه است
دل آزارا! دل مردم میآزار
که دل آزردن مردم گناه است
مرا غیر از تو منظوری نباشد
بر این دعوی، خدای من گواه است
ز هجرت مونس روز و شب من
فغان شام و، آه صبحگاه است
بترس از آه آتشبار «ترکی»
که او را آتشی، در برق آه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است. شاعر به وصف زیبایی معشوق میپردازد و او را با سرو و ماه مقایسه میکند. او از احساس ترس و درد ناشی از عشق بیپاسخ صحبت میکند و به تأثیر عمیق و دردناک این عشق بر زندگیاش اشاره میکند. شاعر تأکید میکند که جز معشوق هیچ هدف دیگری ندارد و تصویری از درد جدایی و غم ناشی از دوری را به تصویر میکشد. در نهایت، او نسبت به عواقب این عشق هشدار میدهد و به تاثیری که بر دلها دارد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: قد تو مانند سرو است و چهرهات مانند ماه. به همین خاطر، من هر لحظه به تو نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: درخت سرو نباید اینگونه رفتار کند و نباید اینگونه بر روی سر کلاه بخورد.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانی با ماه اشتباه کنی، چه جایی برای خطا وجود دارد.
هوش مصنوعی: چشمان من از زیبایی چشمان تو میترسند، مگر اینکه تو مانند یک جلاد حکمران باشی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که مژگان مشکی تو مانند صفی از سربازان به نظم در آمده است، اما جالب اینجاست که هیچکدام از آنها به اندازه نگاه تو قوی و تاثیرگذار نیستند.
هوش مصنوعی: دل من با دیدن کمان ابرویت یقین کرد که در این راه، چاهی وجود دارد.
هوش مصنوعی: شب گذشته زلفهای تو را در خواب دیدم و از آن شب به بعد، روزهای من سیاه و ناخوشایند شده است.
هوش مصنوعی: ای دلآزار! دلهای مردم را نرنجان، زیرا آزار دادن دیگران کار ناپسند و گناهی است.
هوش مصنوعی: من هیچ هدفی جز تو ندارم و خداوند بر این گفتار من شهادت میدهد.
هوش مصنوعی: از دوری و جدایی، تنها همدم شب و روز من، نالههای شبانه و افسوسهای صبحگاهی است.
هوش مصنوعی: از ناله و درد دل کسی باخبر باش که درونش آتش میسوزد؛ زیرا این نالهاش، قدرتی مانند آتش دارد و میتواند به شدت تاثیرگذار باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملک مسعود ابراهیم شاه است
که بر شاهیش هر شاهی گواه است
نه چون عدلش جهان را دستگیر است
نه چون قدرش فلک را پایگاه است
نبیند چون کلاه او جلالت
[...]
شه مشرق که مغرب را پناه است
قزلشه کهافسرش بالای ماه است
درون خانهٔ جانت سیاه است
چه سود ار بر سرت زرین کلاه است
ز یک یک ذره سوی دوست راه است
و یا در چشم تو عالم سیاه است
سیه را خود بریده جایگاه است
که اندر دیده هم مردم سیاه است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.