... حجره خانه او هفت و درونش هفتاد

گرده سفره او پنج و به گردش پنجاه

مطبخی دید بمانند یکی بیضه سپید ...

... اگر نه چشم تو افراسیاب ترک چرا

به گردش از مژه صف بسته از دو روی سپاه

شدست حاجب سلطان چهره ابرویت ...

... خیام آسمان با نسبت زرین خیام تو

چو والاخرگهی افراشه زاطلس به گردش حی

که یارد جز تو گمراهان دولت را نماید ره ...

... شدست یکسره اندام چرخ پیشانی

زهی به گردش نه گوی آسمان جسته

نفاذ امر بلیغت خواص چوگانی ...

... کار چشمم همه شب با مه و با پروین بود

کس نداند که چه دیدم من از آن گردش چشم

مگر آن صعوه که در صیدگه شاهین بود ...

... خال نگار من مگس است و تو عنکبوت

کز بهر صید تار به گردش تنیده ای

وی خالک سیاه تو هم زان شکنج زلف ...

... حاجتت نبود به خنجر روز کین کز روی کین

گردش مژگان چشمت کار خنجر می کند

برش از بازوی ارغونست نز برنده تیغ ...

... سپس رفتگان بسی دیدیم

جنبش تیر و گردش ناهید

نیز بی ما بسی بخواهد تافت ...

... در مجلس می خواران سرمستی و بیهوشی

از جنبش ساقی خاست نز گردش ساغرها

از دست و زبان نامد توصیف کمالاتت ...

... ورنه چبود جرم گیسوان یاگناه تیر چیست

گر ترا نبود پناه از گردش غم دور جام

در تطاول های چرخ از مهر و مه تقصیر چیست ...

... صبوحی بی گزاف از شام خوشتر

اگر عمرم رود درگردش جام

بسی از گردش ایام خوشتر

بپیماییم مستان را بطی چند ...

... جای عنب زهی عجب از خاک کربلا

از گردش سپهر سها تا سهیل ریخت

در خاک و خون کواکب افلاک کربلا ...

از دور نیلی سپهر

وز گردش ماه و مهر

ناله نزنم چه زنم چه زنم ...

... از پی تاریخ انجامش صفایی زد رقم

برد این طاحونه از گردش گروها ز آسمان

۱۲۷۰ق

... زندگی را از او بگیر و بگوی

آسیابش ز گردش افتاده

۱۲۹۷ق

... سامان به کس نداده به دوران زندگی

از گردش زمان سر و سامانت آرزوست

وحدت به پیشگاه حق از مور کمتری ...

... نور ازلی گر ندمد از رخ لیلی

از گردش چشمی دل مجنون نرباید

هر کو نکند بندگی پیر خرابات ...

... در این رهند همه رهگذر ز عالی و دانی

به دور زندگی و گردش زمانه به گیتی

کسی نباشد ایمن ز حادثات جهانی ...

... به یک نگه به دو چشمت از کفم هر پنج

منم ز گردش چشم تومست ومردم را

گمان که مستیم از باده است و بذر البنج ...

... ورنه از ریشه سبب چیست که ویرانم کرد

نه من از گردش ایام پریشان شده ام

که پریشانی زلف تو پریشانم کرد ...