شب دوشین که مرا لب به لب نوشین بود
شب که از عمر شمردیم شب دوشین بود
گاه لب بر لب جانانه و گه بر لب جام
تا دم صبح مرا کار به شب دوش این بود
نوعروسیست جهیزش همه شادی و نشاط
دختر زر نتوان گفت گران کابین بود
شوق آن ماه روان از مژهام پروین داشت
کار چشمم همه شب با مه و با پروین بود
کس نداند که چه دیدم من از آن گردش چشم
مگر آن صعوه که در صیدگه شاهین بود
گاه در دامن و آغوش من آن خرمن گل
گاه در گردنم آن سلسلهٔ مشکین بود
ریخت خونم به جفا یار و خوشم قاآنی
که مرا کامی اگر بود به عالم این بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف شب دوشین میپردازد که شب پرشوری بوده و پر از عشق و شادی است. او لحظاتی را توصیف میکند که در آن به لبان محبوبش لب میزند و از جام مینوشد. همچنین به نوعروسی اشاره میکند که جهیزیهاش مملو از شادی و نشاط است، و به زیبایی آن دختر و مهریهاش اشاره میکند. شاعر با شوق به چهره محبوبش و زیباییهای شب و ستارهها مینگرد و از احساساتی چون عشق و رنج یاد میکند. او در نهایت بیان میکند که حتی اگر در زندگیاش کامی جز این عشق نباشد، همان برایش کافی است.
هوش مصنوعی: شب گذشته شبی بود که لبهایمان به هم نزدیک بود و احساس شیرینی داشت. شبی که به یادش میافتیم و میتوانیم بگوییم از عمر ما گذشت.
هوش مصنوعی: گاهی بر لب محبوب مینوشم و گاهی از جام. تا صبح، مشغول تماشای شب گذشته بودم.
هوش مصنوعی: نوعروسی که تمامی وسایل و لوازم مورد نیازش را دارد، نشانهای از شادی و نشاط اوست. دختر زرین، هرچند در زندگی خود بعضی چالشها را تجربه میکند، اما نمیتوان گفت که مهریهاش برای او سنگین است.
هوش مصنوعی: علاقه و اشتیاق من به آن ماه زیبا باعث شد که چشمانم تمام شب به همراه مه و ستارههای پروین به او خیره شود.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیداند من چه تجربهای از آن نگاهها داشتهام، جز آن پرندهای که در دام شاهین گرفتار شده بود.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات در دامن و آغوش من دستهای از گلها وجود دارد و گاهی دیگر آن زنجیر مشکین رنگ بر گردنم آویزان است.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستم یار، خونم ریخت، اما من خوشحالم که قاآنی هستم؛ زیرا اگر در این دنیا چیزی هم به من برسد، همین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهره روی تو نه در خورد من مسکین بود
چه کند بنده چر تقدیر خداوند این بود
بر نیامد بهوای دل دیوانه خویش
ز آنکه فرهاد نه مرد هوس شیرین بود
هر که او روی نکو دید و دل از دست نداد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.