صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۲
... نیست باز آمدن از فکر و خیال تو مرا
با رفیقان موافق سفر دور خوش است
می زند بر جگر تشنه لبان آب عقیق ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۳
ای که قصدت ز سفر یار صداقت کیش است
آه ازین راه درازی که ترا در پیش است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۱
... سایه دار فنا تاج سر مردان است
سفر اهل جهان در طلب کام بود
از سر کام گذشتن سفر مردان است
هر پریشان سفری راهنمایی دارد
ذوق بی پا و سری راهبر مردان است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۶
... وادی عشق نگردد به گرانجانی قطع
قدم اول این راه سفر در وطن است
مانع وحدت عارف نشود کثرت خلق ...
... خاک پیمانه من از گل بیت الحزن است
سرمه از فیض سفر مایه بینش گردید
صیقل تیرگی بخت جلای وطن است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۷
... کرم شب تابی اگر در دل زرین لگن است
به سر آمد شب غربت غم دل کرد سفر
بعد ازین فصل شکر خنده صبح وطن است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۰
این چه لطف است که با یار وفادار من است
که به من همسفر و خانه نگهدار من است
هر که را طبل رحیل از تپش دل باشد ...
... آفتابی که نهان در پس دیوار من است
محو دیدار ترا پای سفر در خواب است
ورنه این دایره ها مرکز پرگار من است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۵
... آسمان حلقه فتراک بود صید مرا
لامکان منزل سهل سفر هوش من است
چرخ نیلی که به روشن گهری مشهورست ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۵
... آن که از صفحه خاطر نشود دور یکی است
سفر از خویش چو کردی همه جا معراج است
منبر و دار بر حالت منصور یکی است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۳
... تا مبادا ز غریبی به غریبی افتی
در سفر پاس رفیقان حضر داشتنی است
از گرانجانی اگر پیرو نیکان نشوی ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۶
... لشکر فیض به زیر علم تنهایی است
در زمینی که توان رو به قفا کرد سفر
به عصا راه بریدن اثر بینایی است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۱
... از وجود و عدم ما چه خبر می پرسی
شرری بود سفر کرد و به آتش برگشت
فکر رنگین تو صایب چمن آرا گردید ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۵
... دست آخر همه را باخته می باید رفت
این سفر همچو سفرهای دگر صایب نیست
بار هستی ز خود انداخته می باید رفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۶
... جان به این غمکده آمد که سبک برگردد
از گرانخوابی منزل سفر از یادش رفت
جای رحم است بر آن طوطی کوتاه اندیش ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۹
... ز خار زار قدم بر بساط گل دارم
مرا که برگ سفر در قدم توکل ریخت
توقع صله صایب ز نو گلی دارم ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۸
... ز خود حسابی در دل قیامتی که مراست
اگر به قدر سفر فکر توشه باید کرد
نفس چگونه کند راست فرصتی که مراست ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۵
... به وصل دلبر کنعان رسیدن آسان نیست
متاع این سفر از چشم همچو دستارست
ز درد خویش ندارم خبر همین دانم ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۴
... به پای قافله نتوان شدن فلک پرواز
سفر چو عیسی ازین خاکدان جریده خوش است
شکستنی است کلیدی که بستگی آرد ...
... تمام سوز نگشت از شتاب پروانه
سفر در آتش سوزان عنان کشیده خوش است
کمان به گوشه ابرو بلند می گوید ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۵
... میان بادیه در تنگنای زندانی
ترا که دایره خلق در سفر تنگ است
چه سود قرب کریمان خسیس طبعان را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۸
... جنون من ز ملامت شود سبک پرواز
فلاخنم که مرا توشه سفر سنگ است
تفاوتی نکند پیش سیر چشمی من ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۱
حضور عالم ایجاد در قرار دل است
سفر اگر همه یک منزل است بار دل است
فغان که دیده جوهرشناس نیست ترا ...