حضور دل نبود با عبادتی که مراست
تمام سجده سهوست طاعتی که مراست
نفس چگونه برآید ز سینه ام بی آه؟
ز عمر رفته به غفلت ندامتی که مراست
ز رستخیز نباشد گناهکاران را
ز خود حسابی، در دل قیامتی که مراست
اگر به قدر سفر فکر توشه باید کرد
نفس چگونه کند راست، فرصتی که مراست؟
ز داغ گمشده فرزند جانگداز ترست
ز فوت وقت به دل داغ حسرتی که مراست
مرا به عالم بالا دلیل خواهد شد
ازین جهان فرومایه، وحشتی که مراست
به دل ز خاک گرانسنگ نیست قارون را
ز خاکدان جهان، گرد کلفتی که مراست
به هیچ دشمن خونخوار، بیجگر را نیست
به دوستان زبانی عداوتی که مراست
ز آسیای گرانسنگ، دانه را نبود
ز سیر و دور فلک ها شکایتی که مراست
به هیچ حسن گلوسوز نیست عاشق را
به داغهای جگرسوز، الفتی که مراست
نصیب خال ز کنج دهان خوبان نیست
ز گوشه گیری مردم حلاوتی که مراست
نموده است شکر خواب را به مخمل تلخ
ز خاک، بستر و بالین راحتی که مراست
سراب را ز جگرتشنگان بادیه نیست
ز میزبانی مردم خجالتی که مراست
همین بس است که فارغ ز دید و وادیدم
ز دور گردی مردم کفایتی که مراست
چو کوتهی نبود در رسایی قسمت
چرا دراز شود دست حاجتی که مراست؟
به هیچ پیر نباشد مرید صادق را
به عشق تازه جوانان ارادتی که مراست
به چشم سرمه، جهان را سیاه می سازد
ز یار گوشه چشم عنایتی که مراست
به هم چو شیر و شکر، سنگ و شیشه می جوشد
اگر برون دهم از دل محبتی که مراست
به خرج کردن اوقات چون نورزم بخل؟
که پاسبانی وقت است طاعتی که مراست
دهان سایل اگر پر گهر کند چو صدف
ز انفعال شود آب، همتی که مراست
چو غنچه سر به گریبان کشیده ام صائب
نسیم راه نیابد به خلوتی که مراست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز اندیشههای عمیق و احساسی شاعر درباره زندگی، عبادت و وجود انسانی میپردازد. شاعر به این موضوع اشاره میکند که عبادت بدون حضور دل معنادار نیست و غفلت از زندگی و ندامت به همراه دارد. او نسبت به گناهان و آینده حسابرسی در روز قیامت هشدار میدهد و به اهمیت فکر کردن به توشه و آمادهسازی برای سفرهای زندگی تأکید میکند. همچنین، شاعر به حسرتها، داغها و عواطف انسانی اشاره میکند و آنها را به عنوان بخشی از واقعیتهایی که انسان با آنها روبروست، میداند. در نهایت، او به اهمیت محبت و ارادت در روابط انسانی و تأثیر آنها بر زندگی اشاره میکند و میگوید که هر لحظه از زندگی باید ارزشمند باشد.
هوش مصنوعی: اگر دل در عبادت حضور نداشته باشد، آن عبادت بیفایده است. سجود و عبادتی که من انجام میدهم، به نوعی به عنوان اشتباهاتی در عبادت محسوب میشود.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم بدون آه و ناله از قلبم نفس بکشم؟ از عمری که بیخبر گذشت، احساس پشیمانی دارم.
هوش مصنوعی: در روز رستاخیز، برای گناهکاران حساب و کتابی نیست و هر کس فقط باید به فکر دلایل و عملکرد خودش باشد. در قیامت، مسئولیت هر فرد به او واگذار میشود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به سفر بروی، باید در مورد توشهات فکر کنی. پس نفس چگونه میتواند درست عمل کند، در زمانی که چنین فرصتی برای من پیش آمده است؟
هوش مصنوعی: از ناراحتی و غم فرزند گمشدهام به شدت رنج میبرم و از اتلاف وقت، به دلی که پر از حسرت است، دردم بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: ترس و ناامنی که به من دست داده، مرا به دنیای بالاتر و معنویتر خواهد کشاند و از این دنیا با ارزش پایین رها خواهد کرد.
هوش مصنوعی: دل من به خاک گرانبهایی نمیماند، زیرا قدر و ارزش من بیشتر از خاکی است که قارون از آن برخاسته. این گرد و غباری که بر من نشسته، به هیچوجه نشاندهنده ارزش واقعی من نیست.
هوش مصنوعی: هیچ دشمن خونی به اندازه کسانی که به ظاهر دوستاند و با زبان دشمنی میکنند، برای من خطرناک نیست.
هوش مصنوعی: از آسیای باارزش، دانهای وجود ندارد و من از گردشهای دور آسمان شکایتی ندارم که مربوط به خودم است.
هوش مصنوعی: هیچ زیبایی و حسن نمیتواند به اندازه درد و رنجی که در دل عاشق وجود دارد، برای او اهمیت داشته باشد. این تعلق خاطر و محبت عمیق که من دارم، بیشتر از هر زیبایی برایم ارزشمند است.
هوش مصنوعی: خالی چنان زوری در کنج دهان زیبایان نیست که از گوشه نشینی مردم، من شیرینی و لذتی دارم.
هوش مصنوعی: شکر خواب را با مخمل تلخی از خاک به وجود آورده است، بستر و بالینی که برای راحتی من فراهم شده است.
هوش مصنوعی: آبنماها برای تشنگان در بیابان بهحساب نمیآیند، زیرا از مهماننوازی مردم خجالت میکشم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تنها بودن و نداشتن نگرانی از رویارویی یا دیدن مردم برای من کافی است. احساس رضایت و آرامش من از این فاصله و جدایی، به حدی است که نیازی به بیشتر از آن ندارم.
هوش مصنوعی: اگر چیزی که برای من مقدر شده است کوتاه و اندک نیست، پس چرا باید دست نیازم دراز باشد و طلب کنم؟
هوش مصنوعی: هیچ پرهیزکاری نمیتواند به مریدی راستین تبدیل شود، چرا که عشق و علاقه جوانان تازه نفس، مرا به خود مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: چشم سرمهدار او باعث میشود که جهان برایم تاریک و سیاه شود، فقط به خاطر یک نگاه ویژهای که از جانب او به من میرسد.
هوش مصنوعی: اگر من عشق و محبتی که در دل دارم را بیرون بریزم، نتیجهاش مانند ترکیب شیر و شکر خواهد بود، اما در عوض میتواند باعث بروز تضاد و تردید نیز شود، مانند سنگ و شیشه که به راحتی نمیتوانند با هم کنار بیایند.
هوش مصنوعی: چرا وقت خود را بیهوده صرف نکنم و بخل ورزم؟ چون مراقبت از زمان، عبادتی است که به من مربوط میشود.
هوش مصنوعی: اگر دهان پرسخن مانند صدف پر از گوهر شود، مانند آبی که از انفعال خارج میشود، آن تلاش و ارادهای که در من است، بروز پیدا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: من مانند غنچهای هستم که سرش را در گریبان کشیدهام و در خصوصیتمان به کسی اجازه نمیدهم که بیاجازه وارد شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
حضور دل نبود با عبادتی که مراست
تمام سجدهٔ سهوست طاعتی که مراست
نفس چگونه برآید ز سینهام بی آه؟
ز عمر رفته به غفلت ندامتی که مراست
ز داغ گمشده فرزند جانگدازترست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.