گنجور

 
۲۱۴۱

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۷

 

نام سرو لاله رخ دانی که چیست

چشمه و آب روان و پای گل

خواجوی کرمانی
 
۲۱۴۲

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۰ - فی النعت خلفاء الراشدین

 

... کوه را از خون چشمم خرقه دوزان سحاب

پاره های لاله گون بر دلق خارا می زنند

خاک پای آن کسانم کز سر دیوانگی ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۴۳

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۳ - یشکو دهره

 

... سنگ او پیروزه است و خاک زر

دشت او خلدست و صحرا لاله زار

نیش او نوش و هوایش معتدل ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۴۴

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۴ - یمدح المولی الاعظم السعید الشهید شمس الحق و الدین محمود صاین قاضی مکتوبا علی کتابه قصره

 

... مه منیر در او خادمی پری رخسار

چو زلف لاله رخان حسن سنبلش در تاب

گلش چو گلشن رضوان عری ز شوکت خار ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۴۵

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۶ - فی مدح شهریار الاعظم مبارز الحق و الدین محمد و تهنیة یوم تطهیر اولاده

 

... شدم چو مرغ سحر در چمن نشیمن ساز

چو لاله ساغر گلگون بدست و می در سر

نگار زهره جبینم به پیشباز آمد ...

... برسم تهنیت خسروی بجای آور

چرا چو لاله ی حمرا کنی بطرف چمن

ز خون دل می یاقوت رنگ در ساغر ...

... جدا شود ز هیولی تعلقات صور

میان آتش کین بین که لاله ی سیراب

از آب تیغ تو سر برزند چو نیلوفر ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۴۶

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - فی نعت سلطان الانبیا و مناقب الائمة اثنا عشر علیهم السلام

 

... که بود نیره ی برج قدس را خاور

عروس نه تتق لاله برگ هفت چمن

تذرو هشت گلستان و شمع شش منظر ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۴۷

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۶

 

... بر صدر سلاطین نتوان یافت گدا را

چون لاله عذاران چمن جلوه نمایند

سر کوفته باید که بدارند گیا را ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۴۸

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۷

 

... بخیال رخ و زلف تو بود تا دم صبح

بستر خواب من از لاله و ریحان همه شب

در هوای گل روی تو بود خواجو را ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۴۹

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۱

 

... هر فتنه که هست از قد آن سیم بدن خاست

سودای دل سوخته ی لاله سیراب

در فصل بهار از دم مشکین سمن خاست ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۵۰

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۳۵

 

... کشید قامت و چون سرو در چمن بنشست

ز برگ لاله ی سیراب و شاخ شمشادش

بریخت آب گل و باد نارون بنشست ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۵۱

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۴

 

... مطرب بگوی نوبت عشاق در نهفت

دل را چو لاله از می گلگون شکفته دار

اکنون که لاله پرده برافکند و گل شکفت

خواهی که سرفراز شوی همچو زلف یار ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۵۲

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۶۳

 

... تا تو در چشم منی از لب سرچشمه ی چشم

لاله می چینم و در لحظه دگر می روید

فتنه دور قمر نزد خرد دانی چیست ...

... ظاهر آنست که از خون دل فرهادست

آن همه لاله که بر کوه و کمر می روید

اگر از چشم تو خواجو همه گوهر خیزد ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۵۳

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۸۹

 

... پیش ره یاران وفادار بگیرد

ساقی بده آن می که دل لاله ی سیراب

بی باده ی گلرنگ ز گلزار بگیرد ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۵۴

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۹۱

 

... گر من بی سر و پا را بقدم یاد کنید

در چمن چون قدح لاله عذاران طلبند

جام گیرید و ز عشرتگه جم یاد کنید ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۵۵

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۹۶

 

... از نم دیده و خون جگر فرهادست

هر گل و لاله که از سنگ برون می آید

می چون زنگ بده کاینه ی خاطر ما ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۵۶

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۹۷

 

... گوی دلها در خم زلف چو چوگان تو باد

ای رخ بستان فروزت لاله برگ باغ حسن

عندلیب باغ جان مرغ خوش الحان تو باد

آنکه همچون لاله از مهرش دل پر خون بسوخت

سایه پرورد سهی سرو خرامان تو باد ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۵۷

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۹۹

 

... بجز ارباب نظر کز تو ترا میخواهند

ما چنین سوخته از تشنگی و لاله رخان

آب سرچشمه ی مقصود ز ما می خواهند ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۵۸

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

بی لاله رخان روی بصحرا نتوان کرد

بی سرو قدان میل تماشا نتوان کرد ...

... پیوسته وطن بر لب دریا نتوان کرد

چون لاله دل از مهر توان سوختن اما

اسرار دل سوخته پیدا نتوان کرد ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۵۹

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد

بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد

بدان نفس که نسیم بهار چهره گشای ...

خواجوی کرمانی
 
۲۱۶۰

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

... از جرعه ی می بزمگه باده گساران

چون چشم من از خون جگر لاله ستان بود

ناگاه ز میخانه برون آمد و بنشست ...

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۱۰۶
۱۰۷
۱۰۸
۱۰۹
۱۱۰
۳۶۲