بی لاله رخان روی بصحرا نتوان کرد
بی سرو قدان میل تماشا نتوان کرد
کام دلم آن پسته دهانست ولیکن
زان پسته دهان هیچ تمنا نتوان کرد
گفتم مرو از دیده ی موج افکن ما گفت
پیوسته وطن بر لب دریا نتوان کرد
چون لاله دل از مهر توان سوختن اما
اسرار دل سوخته پیدا نتوان کرد
تا در سر زلفش نکنی جان گرامی
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد
آنها که ندانند ترنج از کف خونین
دانند که انکار زلیخا نتوان کرد
از بسکه خورد خون جگر مردم چشمم
دل در سر آن هندوی لالا نتوان کرد
بی خط تو سر نامه ی سودا نتوان خواند
بی زلف تو سر در سر سودا نتوان کرد
گیسوی تو گر سر کشد او را چه توان گفت
با هندوی کژ طبع محاکا نتوان کرد
هر لحظه پیامی دهدم دیده که خواجو
بی می طلب آب رخ از ما نتوان کرد
از دست مده جام می و روی دلارام
کارام دل از تو بتقاضا نتوان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ احساسات عمیق و تمنای عاشقانه بیان شده است. شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا، از دلتنگی و ناتوانی در زندگی بدون زیبایی معشوق سخن میگوید. او اشاره میکند که حتی با وجود درد و سوختن دل، نمیتواند رازهای خود را فاش کند. عشق و زیبایی معشوق بهقدری مهم است که زندگی بدون آن ناممکن میشود. شاعر همچنین بر این نکته تأکید دارد که زندگی در کنار معشوق، رغم تمام ناملایمات، همیشه مطلوبتر از جدایی و دوری از اوست. در نهایت، از دست دادن عشق و زیبایی معشوق را غیرقابل تحمل میداند و به تمنا و نیاز به حضور او اشاره میکند.
هوش مصنوعی: بدون وجود گلهای زیبا در چهره، نمیتوان در بیابان گردش کرد و بدون داشتن قدهای بلند و خوش قامت، نمیتوان به تماشای زیباییها پرداخت.
هوش مصنوعی: خواسته قلبی من آن پستهای است که شلغم میگوید، اما نمیتوان از آن پسته خواستهای را انتظار داشت.
هوش مصنوعی: گفتم چرا از جلوی چشمانم دور میشوی، او پاسخ داد که نمیتوان دریا را در کنار ساحل ترک کرد.
هوش مصنوعی: هرچند که لاله به دلیل عشق و محبت میسوزد و دلش درد میکشد، اما نمیتواند رازهای دل سوختهاش را فاش کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که موهای او را در دست نگیری، نمیتوانی دربارهی شب یلدا با جان گرامیات صحبت کنی.
هوش مصنوعی: آنهایی که از حقیقت بیخبرند، نخواهند فهمید که ترنج چیست و در منطقهای پر از درد و رنج فقط سیاهی و انکار را میبینند.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه مردم با دلهای پر از غم و درد خود چقدر رنج کشیدهاند، من نمیتوانم به آن دختر زیبا و دلربا نگاه کنم.
هوش مصنوعی: بدون خط تو نمیتوان نامهی عشق را خواند و بدون زلف تو نمیتوان در عاشقی به سر برد.
هوش مصنوعی: اگر موهای تو افراط کند و سر بالا گیرد، چه میتوان گفت؛ نمیتوان با کسی که طبع غیروحدت دارد، جدال و محاجه کرد.
هوش مصنوعی: هر لحظه پیامی از دل به چشمانم میرسد که خواجو به دنبال شراب است، اما ما نمیتوانیم آب رونق چهرهمان را به دست بیاوریم.
هوش مصنوعی: هرگز از نوشیدن شراب و دیدن چهره معشوق غافل نشو، زیرا کسی نمیتواند از دل تو چیزی بخواهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رویت به چنین دیده تماشا نتوان کرد
وصل تو بدینه سینه تمنا نتوان کرد
تا دیده نخست از نظرت وام نگیرد
نظارة آن صورت زیبا نتوان کرد
تا همت عالی نشود رهبر خاطر
[...]
ای آنکه به جور از تو تبرّا نتوان کرد
بی رنج تو راحت ز مداوا نتوان کرد
گر حلقهٔ بازار بلا زلف تو نبوَد
سرمایهٔ جان در سر سودا نتوان کرد
آن روز که از صبح وصال تو زند دم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.