ناله ئی کان ز دل چنگ برون می آید
گر بدانی ز دل سنگ برون می آید
صورت عشق چه نقشیست که از پرده ی غیب
هر زمانی بدگرینگ برون می آید
از نم دیده و خون جگر فرهادست
هر گل و لاله که از سنگ برون می آید
می چون زنگ بده کاینه ی خاطر ما
باده می بیند و از زنگ برون می آید
دلم از پرده برون می رود از غایت شوق
هر نفس کان صنم شنگ برون می آید
هر که در میکده از پیر مغان خرقه گرفت
شاید ار چون قدح از رنگ برون می آید
می شود ساکن خاک در میخانه ی عشق
هر که از خانه فرهنگ برون می آید
جام می گشت مگر دیده ی خواجو که ازو
دمبدم باده ی چون زنگ برون می آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر از سنگ رگ سنگ برون میآید
ریشه غم ز دل تنگ برون میآید
باده روح درین شیشه نخواهد ماندن
آخر این آینه از زنگ برون میآید
سنگ اطفال به مجنون چه تواند کردن؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.