گنجور

 
۲۱۰۱

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

خسروا صحن فلک ساحت میدان تو باد

گردش گوی خور از لطمه چوگان تو باد

نرسد پای وجودت چو بر اقلیم وجوب ...

سحاب اصفهانی
 
۲۱۰۲

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - جشن و آتش بازی

 

... که منبت گل سوری است عنبر سارا

سپهروار به گردش زهر طرف چرخی

چه چرخ چون کره ی نار آتشین اجزا ...

سحاب اصفهانی
 
۲۱۰۳

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - زهره ی زهرا

 

... که به پرتو همه چون بیضه ی بیضا آمد

هر طرف چون کره ی نار به گردش چرخی

که به گاه دوران منفصل اجزا آمد ...

سحاب اصفهانی
 
۲۱۰۴

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳

 

... کرده ز اندوه و ملال بیشمار

گردش گردون به چشم و گوش من

طلعت گل زشت همچون نوک خار ...

سحاب اصفهانی
 
۲۱۰۵

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۵

 

... از وی چو یافت اتمام آن آسیا و بارد

از رشک گردش آن از دیده ی فلک خون

کلک سحاب بنوشت از بهر سال تاریخ ...

سحاب اصفهانی
 
۲۱۰۶

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۴۳ - حکایت خلیفه با طاوس یمانی

 

آن خلیفه می شدی اندر حرم

گرد بر گردش وشاقان و خدم

جمله میران و سران پیرامنش ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۰۷

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۵۰ - در توسل جستن به فخر کاینات حضرت خاتم انبیاء ص

 

... ای طفیلت هستی کون و مکان

ای به دورت گردش هفت آسمان

ای لعمرک تاج لولاک نطاق ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۰۸

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۹۵ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات

 

... ای تو جانان من هم جان من

ای ز شوقت گردش این نه سپهر

پرتوی از عکس رویت ماه و مهر ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۰۹

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۱۴ - در بیان حکایت میرفندرسکی و کفار روم و فرنگ

 

... بودی ار حق دین اسلام این بنا

کی شدی از گردش دوران فنا

ور نبودی اصل آنها سست و مست ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۱۰

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۳۴ - جواب حق سبحانه و تعالی با حضرت شعیب ع

 

... جمله غمهای جهان فرموش کرد

بر مرادش گردش دور سپهر

بر هوایش تابش این ماه و مهر ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۱۱

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۱ - در بیان مکالمه خدا با روح

 

... عجز و ذلت دامنش بر کف زده

لشکر امراض گردش صف زده

یک شکنبه پر ز سرگین در بغل ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۱۲

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۳ - علو مقام و مرتبه رضاء بقضای الهی و تسلیم

 

... اختوران هم بر مراد او روان

بر مرادش گردش هفت آسمان

بادها هم بر مراد او جهند ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۱۳

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۳ - حدیث تفکر ساعة خیر من عبادة سنه و در حدیث دیگر سبعین سنه

 

... آهویی پیدا شود گر از ختن

آهوان سازند گردش انجمن

گر به باغی بلبلی شد نغمه ساز ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۱۴

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۸ - رجوع به حکایت جوان چاره جو در مسجد و به مقصد رسیدن او

 

... که جهانی را کشد از نیم ناز

نوعروسی گردش چشمی از آن

ریختن جان بر سر جان در جهان ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۱۵

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۳۷ - خطاب حضرت سیدالشهداء ع با اصحاب کبار خود در شب عاشورا

 

... چونکه من هستم نجویند هیچکس

بهر من این آسیا در گردش است

بهر من این سیل اندر جنبش است ...

... ای تورا رخ مظهر نور جمال

گردش چشم تو آثار جلال

ای پناه خلق یعسوب عرب ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۱۶

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » تدبر در آفرینش و صنع پروردگار

 

... و دیگری آنچه محسوس میشود و مشاهده میگردد و از برای آنها سه طبقه است

یکی آنکه از عالم افلاک مشاهده میشود از ثوابت و سیارات و گردش آنها در لیل و نهار

دوم خطه خاک محسوس با آنچه در آن هست از بلندی و پستی و کوه و دریا و بیابان و صحرا و شطوط و انهار و معادن و اشجار و نباتات و حیوانات و جمادات ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۱۷

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » حکمتهای نهفته در صورت انسان

 

و بعد از آن تأمل کن در روی آدمی ببین که آفریدگار چگونه آن را زینت داده است به آنچه از برای آن ضروری و در کار است از جبهه و جبین و ابرو و محاسن و بینی و دهان

و محاسن را حسن مرد و قبح زن کرد و از برای بینی دو سوراخ گشوده و قوه شامه را در آن قرار داده تا به واسطه آن روایح نیک و بد را از هم امتیاز دهد و از آن سوراخها هوای صاف و خنک را به دل جذب و هوای حار و متعفن را دفع نماید و فضلاتی که در دماغ حاصل می شود از آنها دفع شود و چون دفع فضلات موجب سد منفذ می شد و جذب و دفع هوا متعسر می گردید چنان قرار داده که پیوسته یکی از دو سوراخ به جهت استنشاق هوا و دیگری محل دفع فضلات باشد و از این جهت غالبا یک از این دو مفتوح و دیگری فی الجمله مسدود است و دهان را گشاده و زبان را در آن نهاده و آن را ترجمان دل کرد و کیفیت تکلم را به لغتهای مختلفه به آن آموخته و مخرج هر حرفی را به آن نشان داده و دهان را مرکب از دو فک گردانید و از برای آنها مفصلی قرار داده به نوعی که فک زیرین مانند آسیا گردش می کند و طعام را خرد می نماید و فک بالا را ساکن کرد به خلاف آسیا که سنگ بالا در گردش است حکمت در این آن است که کاسه سر که محل دماغ و حواس است بر فک بالا قرار دارد چنانچه اگر آن متحرک بود حواس مضطرب و مغشوش می گشت

و در این دو فک دندانهای بسیار نصب کرد چون در منظوم با صفهای آراسته و سرهای مساوی و ترتیب نسق و لون حسن و بیخ محکم و شکلهای آن را به مقتضای مصلحت مختلف گردانید بعضی را پهن و عریض چون دندانهای آسیا تا غذا به سبب آنها جاییده گردد و بعضی را تیز تا هر چه محتاج به پاره کردن باشد با آنها پاره کند مانند دندانهای پیش که آنها را رباعیات گویند و بعضی را متوسط میان اینها تا آنچه محتاج به شکستن باشد به آنها بشکند و چون جاییدن غذا موقوف به این بود که در زیر دندانها گردش کند و آنچه جاییده شده به فضای دهن آمده و آنچه نجاییده به زیر دندان آید زبان را دلالت نمود که در آن وقت اطراف و جوانب دهان طوف کند و غذا را از میان دهان به زیر دندان نقل کند و در حلقوم قوه بلع را خلق نمود تا بعد از جاییدن طعام آن را بلع کند و چون اکثر غذاها خشک بود و بلع آن ممکن نبود در زیر زبان چشمه ای جاری آفرید تا آب از آن به قدر احتیاج به دهان آید و غذا به وسیله آن خمیر شده بلع شود و در اقصای دهان حنجره را خلق کرده و حنجره ها را در تنگی و گشادگی و همواری و زبری و بلندی و کوتاهی مختلف گردانید تا به آن واسطه صداهایی که بیرون می آید مختلف باشد و مشتبه به یکدیگر نگردند و بعد از آن گردن را کشید و سر را بر آن سوار کرد و آن را مرکب ساخت از هفت مهره مجوف منطبقه بر یکدیگر و چون بیشتر منفعت گردن بر حرکت کردن است مفاصل و مهره های آن را روان خلق کرد و آنها را به رگ و پی بسیار بر هم بسته محکم گردانید

ملا احمد نراقی
 
۲۱۱۸

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » عظمت آسمانها

 

... و کوچکترین ستاره ای که در آسمان مشاهده می کنی هشت مقابل کل زمین است و با وجود این بزرگی و عظمت سرعت حرکت آنها را ملاحظه کن و ببین که چون ابتدای خورشید از مشرق سر برآورد و به یک چشم بر هم زدن همه آن که صد و شصت مقابل زمین است از افق طلوع می کند پس سرعت حرکت آنها به نحوی است که در یک طرفه العین مسافت صد و شصت مقابل همه روی زمین را طی می نماید و از این جهت بود که چون سید رسل صلی الله علیه و آله و سلم از روح الامین علیه السلام پرسید که وقت زوال داخل شده گفت لا نعم یعنی نه آری حضرت فرمود این چه جواب بود عرض کرد که چون گفتم که نه پانصد سال راه را طی کرد و زوال داخل شد

پس ای برادر از خواب غفلت برآی و مشاهده کن قدرت قادری را که جسمی به این عظمت را در حدقه چشم که از عدسی بیش نیست جای داده و تفکر کن که کیست که چنین جسمی را مسخر کرده و آسیای آن را به گردش درآورده اگر دیده بصیرت بینا باشد می بینی که اینها همه بندگانی هستند سرگشته کمر خدمتکاری بر میان بسته عشق الهی ایشان را واله و سرگردان کرده و به یک اشاره پروردگارشان تا قیامت به رقص افتاده گرد کعبه جلالش طوف می نمایند

خبر داری که سیاحان افلاک ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۱۹

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل پنجم - کیفیت تحصیل صفت خوف از خدا

 

... و مروی است که إبراهیم خلیل الرحمن علیه السلام که خلعت خلتش در بر و افسر کرامتش بر سر بود چون به نماز ایستادی صدای دل او به قدر یک میل راه رفتی و از داود پیغمبر علیه السلام ترک اولایی صادر شد تا زنده بود بر خود نوحه می کرد و پیوسته شغل او گریه و زاری بود روزی متذکر خطای خود شد بی اختیار فریاد کرد و از جای خود جسته دست بر سر نهاد و سر به کوه و بیابان گذاشت و نوحه و گریه می نمود به حدی که سباع و درندگان بر دور او جمع شدند گفت بر گردید من شما را نمی خواهم من طالب کسانی هستم که بر گناه خود گریانند مردم به او می گفتند که چند می گریی و خود را رنجه می داری می گفت بگذارید که گریه کنم پیش از آنکه روز گریه کردنم سرآید و پیش از آنکه استخوان هایم را خورد کنند و شعله در احشای من افکنده ملایکه غلاظ و شداد را به گرفتن من امر کنند یحیای معصوم علیه السلام چون به نماز ایستادی چنان گریستی که درخت و کلوخ از گریه او به گریه درآمدی و پدر بزگوارش زکریا علیه السلام بر حال او گریه کردی تا بیهوش شدی و یحیی همیشه از خوف خدا گریان بود تا از اشک چشمش گوشت روی او ریخت و دندانهایش از زیر پوست نمایان شد مادرش دو قطعه کرباس بر دو گونه او گذاشت تا آب چشمش به جراحت گونه اش نرسد چون به نماز ایستادی این قدر گریستی که آن کرباس در آب چشمش غرق شدی مادرش آن را برداشتی و فشردی چون یحیی می دید که مادرش آنها را می فشارد و آب از دستش جاری است آهی می کشید و می گفت ای خدا این اشک چشم من است و این مادر من است و من بنده توام و تو ارحم الراحمینی و خوف خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم به مثابه ای بود که قد مبارکش خم شده بود چنانکه چون راه رفتی مردمان گمان کردندی که به رو در می افتد و حتما شنیده ای که سید اولیاء شبی هفتاد مرتبه از خوف خدا بیهوش می شد و چنانچه فقرات مناجات آن بزرگوار را ملاحظه نمایی و عبارات ادعیه سید الساجدین را بشنوی مرتبه خوف و خشیت ایشان را خواهی دانست پس بعد از آنکه خوف ایشان با وجود مرتبه عصمت به این حد باشد معلوم است که امثال ما چگونه باید باشیم

چهارم آنکه تأمل کند که فهمیدن حقایق قضا و قدر الهی و ادراک کنه امور خداوندی در قوه بشر نیست و هیچکس را از آنچه در پس پرده است خبر نیست پس حکم کردن به آنچه به ظن و تخمین می آید غلط چه جای قطع و یقین پس به طاعت و ایمان خود خرسند شدن نیست مگر از بیخردی و بی خبری بلکه اگر کسی همه خیرات از برای او حاصل و از دنیا بالمره گسیخته و منقطع باشد و بالکلیه در خدمت خدا مشغول بوده باشد خاتمه خود را چه می داند و از آخر کار خود چه خبر دارد و چگونه مطمین می شود که دفتر حال او برنگردد و احوال او متبدل نشود و حال آنکه که گفته اند گردش دل آدمی شدیدتر است از گردش آب جوشان در دیگ و پروردگار مقلب القلوب می فرماید ان عذاب ربهم غیر مأمون خلاصه معنی آنکه کسی از آدمیان از عذاب خدا ایمن نیست پس انسان بیچاره کجا و اطمینان خاطر کجا چه جای نشستن و چه جای خاطر جمع شدن است باید بر خود گریه کنیم و بر احوال خویش نوحه نماییم

دیده ها بر دیگری چون میگری ...

ملا احمد نراقی
 
۲۱۲۰

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - قوت نفس و طریقه تحصیل آن

 

... و در احادیث وارد است که مومن صاحب صلابت و مهابت و عزت است و همه اینها فرع بزرگی نفس و قوت دل است

و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که خدا به مومن سه خصلت کرامت فرموده است عزت در دنیا و آخرت و ظفر در رستگاری دنیا و آخرت و مهابت در دل ظالمان و اهل معصیت و کسی که صاحب این صفت شریف بوده باشد که فی الحقیقه سرآمد بیشتر صفات و افضل اکثر ملکات است خواری و عزت در نظر او یکسان و تهیدستی و ثروت در نزد او همعنان نه از دوستی ابنای روزگار شاد و نه از دشمنی ایشان باک نه از مدح ایشان خرم و نه از مذمت آنان غمناک می گردد چنانکه حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که اگر همه عالم شمشیرها کشند و پشت به پشت یکدیگر داده رو به من آیند سر مویی تفاوت در حال من هم نمی رسد بلکه کسی را که این صفت عنایت شد در پیش او مرض و صحت بلکه حیات و موت بی تفاوت است و از گردش روزگار و تقلب لیل و نهار مطلقا متأثر نمی گردد و از تبدل احوال و تراکم أهوال اصلا متزلزل نمی شود

و این ملکه فاضله صفتی نیست که هر کسی به آن تواند رسید و چشمه ای نیست که هر بی سر و پایی از آن آب تواند نوشید سرا پرده ای نیست که هر شخصی گرد آن تواند گردید بلکه میدانی است که بجز یکه سواران معرکه مردانگی در آن جولان نکنند و راهی است که بجز نامداران وادی شیر دلی قدم در آن ننهند ...

ملا احمد نراقی
 
 
۱
۱۰۴
۱۰۵
۱۰۶
۱۰۷
۱۰۸
۱۳۰