... گفت با خود ای عجب نعم البدن بس اللباس

ای نداده چرخ جودت تن درین سوی شمار

وی نهاده دخل جاهت پای از آن روی قیاس

ای به رسم خدمت از آغاز دوران داشته

طارم قدر ترا هندوی هفتم چرخ پاس

عالم قدرت مجسم نیست ورنه باشدی ...

... زانکه باشد از همه کس التماست التماس

انظرونا نقتبس من نورکم کی گفت چرخ

کافتاب از آفتاب همتت کرد اقتباس ...

... ذوشجون شد حدیث و دردادیم

قصه چرخ ازرق زراق

گفتم آیا کسی تواند کرد ...

... لغت منهیان سبع طباق

خرفه پوشیست چرخ ارنه زدیش

رفعت بارگاه او مخراق ...

... نه منجنیق به سقفش رسد نه کشکنجیر

نه تیر چرخ و نه سامان برشدن به وهق

نه از فراز توان کرد حیلت مرکوب ...

... القتال ای حیدر ثانی که النصرة معک

شیر چرخ از بیم شیر رایتت افغان کنان

کالامان ای فخر دین اینانج بلکا خاصبک ...

... صحنت از صحن خلد دارد عار

سقفت از سقف چرخ دارد ننگ

داده رنگ ترا قضا ترکیب ...

... با وفاقش الم دهر شفا

با خلافش اسد چرخ حمل

ای به اجناس هنر گشته سمر ...

... دهر نتواندت آورد نظیر

چرخ نتواندت آورد بدل

چرخ با جود تو ایمن ز نیاز

دهر با عدل تو خالی ز خلل ...

... تیغ مریخ کند قهر تو کند

مشکل چرخ کند کلک تو حل

بنده هرچند به خدمت نرسد ...

... صافی ترست جوهرت از روح در صفا

عالی ترست منبرت از چرخ در محل

در بحر علم کشتی علم تو می رود ...

... به فر دولت او شیر فرش ایوانش

تواند ار بکند شیر چرخ را چنگال

به حشمتش بکند دیده تیهو از شاهین ...

... ز نعل مرکب و از طبل باز تو گیرند

هلال و بدر به چرخ بلند بر اشکال

مه نوی تو به ملک اندر از خسوف مترس ...

... که بی تو باز ندانسته ام یمین ز شمال

به بند چرخ بدم بسته تاکنون که گشاد

خدای بر من و بر دیگران در اقبال ...

... گر آفتاب امان یابد ز کسوف و زوال

هلال چرخ معالیش منخسف نشود

از آنکه راه نباشد خسوف را به هلال ...

... هر کجا امرت سبک دارد عنان

چرخ بستاند رکاب امتثال

هر کجا قهرت گران دارد رکاب ...

... ور کند خورشید رای روشنت

سوی چارم چرخ رای انتقال

از سواد شب نماند گرد روز ...

... باد با طبع او چو خاک ثقیل

بر قدرش قصیر قامت چرخ

بر طبعش غدیر قلزم و نیل

سخنش علم غیب را تفسیر

قلمش راز چرخ را تاویل

نیست با عرض و طول همت او ...

... وی مصون عهد و قولت از تبدیل

چرخ را رفعت تو گفته قصیر

برق را فکرت تو خوانده کلیل ...

... ای نهاده به خاصیت ز ازل

قدرت اکلیل چرخ را اکلیل

فلک از رشک رتبت و شرفت ...

... کمینه پاسبانت بخت بیدار

فروتر بارگاهت چرخ اعظم

... ای در زبان رمح تو تکبیر فتح مضمر

وی در مسیر کلک تو اسرار چرخ مدغم

حزمت به هرچه رای کند بر قضا مسلط ...

... بر خصم طول و عرض جهان عرصه جهنم

در هریکی از بیلک تو چرخ کرده تضمین

از سعد و نحس دولت و دین کارهای معظم ...

... در هر سخن که گویی گوید قضا پیاپی

ای ملک طفل اسمع ای پیر چرخ اعلم

زودا که داغ حکمت خواهد گرفت یکسر ...

... روز تو چو روز عید خرم

با رای تو چرخ در مصالح

الحان کنان که هان تکلم ...

... شب فرو هشت پرده های ظلام

گفتیی چرخ پرده کحلیست

از پسش لعبتان سیم اندام ...

... قلم و دفتر عطارد نام

زیبدش مهر چرخ مهر نگین

شایدش طرف چرخ طرف ستام

صلح کرد از توسط عدلش ...

... ای به وقت کفایت و دانش

پخته چرخ پیش علم تو خام

وی به گاه صلابت و کوشش ...

... خواجه اخترانت باد غلام

چرخ بر درگه تو از اوباش

بخت در حضرت تو از خدام ...

... حشر ناممکن بود روز قیام

چرخ برتابد زمام روزگار

هر کجا عزم تو برتابد زمام ...

... تیر چون باران و گرد چون غمام

زرد گردد روی چرخ نیلگون

سرخ گردد روی تیغ سبزفام ...

... رمح ریحان خون شراب و خود جام

هرکسی نصرت همی خواهد ز چرخ

وز تو نصرت چرخ می خواهد به وام

رایتت بافتح چون همبر شود ...

... بخت را دست نکوخواهت به دست

چرخ را پای بداندیشت به دام

... وی ترا خواجه سپهر غلام

مشکل چرخ پیش کلک تو حل

توسن دره زیر ران تو رام ...

... تا کنی از طناب صبح طناب

تا کنی از خیام چرخ خیام

ای برآورده پای از آن خطه ...

دوش سلطان چرخ آینه فام

آنکه دستور شاه راست غلام ...

... کام بگشاده تا بیابد کام

در ترازوی چرخ چیزی نه

جز مراد لیام و غبن کرام ...

... که بود دهر کت نبوسد خاک

چکند چرخ کت نباشد رام

جذب عدلت به خاصیت بکشد ...

... حشر ناممکن است روز قیام

خون خصمت حلال دارد چرخ

ور بود در حریم بیت حرام ...

... لاجرم تنبیهش افتاد و بدو کرد اعتصام

تا چه فعالی که چرخ مستبد هرگز نداد

در یکی فرمان میان امر و نهیت التیام ...

... هرکجا با تیغ چونان شد چنین کلکی قرین

چرخ در فرمان بری بالله اگر خاید لگام

هرکجا تیغی چنان کلک چنین را شد معین ...