پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۹ - شکسته
... یاد حق بر یاد خود بگزیده اند
کار ابراهیم ادهم کرده اند
رهروان این گذرگاه آگهند
توش راه خود فراهم کرده اند
گله های معنی از فرسنگها ...
... هر کسی را با چراغ بینشی
راهی این راه مظلم کرده اند
از صبا گویی تو و ما از سموم ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۰ - شکنج روح
... بخود گفت زندانی تیره بخت
که شب گشت و راه نظر بسته شد
برویم دگر باره در بسته شد ...
... اشارت همی کرد با چشم و دست
چو راه اوفتادم براه افتاد
چو باز ایستادم بجای ایستاد ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۹ - عهد خونین
... زدن منقار و جستن ریگ از خاک
ز پر هدهدت پیراهن آرم
اگر کابینت باید ارزن آرم ...
... مده سوی عدم پرواز ما را
چو پر داریم پیراهن نخواهیم
چو گندم میدهند ارزن نخواهیم ...
... چو بگشودی نداری خویشتن جای
دورویی راه شد نفس دو رو را
همان بهتر نریزیم آبرو را
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۰ - عیبجو
... این زیب و رنگ را نتوان گفت دلرباست
پایش کج است و زشت از آن کج رود به راه
دمش چو دم روبه و رنگش چو کهرباست ...
... گاه خرام و جلوه به نزهتگه چمن
چشمم ز راه شرم و تاسف بسوی پاست
ما جز نصیب خویش نخوردیم لیک زاغ ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - فرشتهٔ انس
... که ساخت خانه بی پای بست و بی بنیان
زن ار براه متاعب نمیگداخت چو شمع
نمیشناخت کس این راه تیره را پایان
چو مهر گر که نمیتافت زن بکوه وجود ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - فریب آشتی
... بیا که رایت صلح و صفا برافرازیم
براه سعی و عمل فکر برگ و ساز کنیم
بیا که حرص دل و آز دیده را بکشیم ...
... که ما اشاره ها بدان زخم جانگداز کنیم
بلای راه تو بس دیده ایم به که دگر
نه قصه ای ز نشیب و نه از فراز کنیم ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - فلسفه
... این حقیقت مپرس ز اهل مجاز
کس بدین رزمگه ندارد راه
کس درین پرده نیست محرم راز ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۷ - قدر هستی
... زخم بس هست ولی مرهم نیست
یک ره ار داد دو صد راه گرفت
چه توان کرد فلک حاتم نیست ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۹ - کارآگاه
... ناخنش از سنگ حوادث شکست
دزد قضا و قدرش راه بست
از طمع و حمله و پیکار ماند ...
... گربه چو دید آن ره و رسم تباه
پای کشان کرد به انبار راه
گفت بخود کاین چه در افتادنست ...
... پشت قوی کرد سپس بار داد
هر که درین راه رود سر گران
پیشتر افتند ازو دیگران ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۳ - کرباس و الماس
... بدو الماس گفت ای یار خودخواه
نه تنهایی رفیقی هست در راه
چه شد کاین چهر زیبا را ندیدی ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۵ - کمان قضا
... دام مانند گلشنی زیباست
ای بسا رهنما که راهزن است
ای بسا رنگ خوش که جانفرساست ...
... اثر خون چو در رهی بینی
پا در آن ره منه که راه بلاست
هرگز ایمن مشو که حمله چرخ ...
... از فراز و نشیب آگاهم
میشناسم چه راه راه خطاست
هر کسی جای خویش میداند ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۸ - کوه و کاه
... مرا ز رسم و ره نیک خویش قدر فزود
نه ای تو بیخبر از هیچ رسم و راه آگاه
گهر ز کان دل من برند گوهریان ...
... بگفت رهزن گیتی ره تو هم بزند
مخند خیره بافتادگان هر سر راه
مشو ز دولت ناپایدار خویش ایمن ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۹ - کیفر بی هنر
... چو چوب همسر آذر شود چه خشک و چه تر
بکوی نیکدلان نیست جز نکویی راه
بسوی کاخ هنر نیست غیر کوشش در ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - گذشتهٔ بیحاصل
... گر که همسایه عقاب نبود
ما ندیدیم و راه کج رفتیم
ور نه در راه پیچ و تاب نبود
اینکه خواندیم شمع نور نداشت ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - گره گشای
... هر امیری را روان میشد ز پی
تا مگر پیراهنی بخشد به وی
شب بسوی خانه می آمد زبون ...
... این گره را نیز بگشا ای جلیل
این دعا میکرد و می پیمود راه
ناگه افتادش به پیش پا نگاه ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۵ - گفتار و کردار
به گربه گفت ز راه عتاب شیر ژیان
ندیده ام چو تو هیچ آفریده سرگردان ...
... نشانه ام ننمودست هیچ تیر و کمان
چو راه بینی و رهرو تو نیز پیشتر آی
چو هست گوی سعادت تو هم بزن چوگان ...
... گذشت قافله ای کرد ناله ای جرسی
بدست راهزنی گشت رهروی عریان
شغال پیر بامید خوردن انگور ...
... بهل که کان هوی را نیافت کس گوهر
مرو که راه هوس را نیافت کس پایان
چگونه رام کنی توسن حوادث را ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۶ - گل بی عیب
... همه را کشتی نسیان کشتیست
همه را راه به دریای فناست
چه توان داشت جز این چشم ز دهر ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - گل سرخ
... زمانه تهی کرد این انجمن
ازان راهم امروز کس دوست نیست
که کاهیده شد مغز و جز پوست نیست ...
... چو بی توشه یابی نواییش ده
همیشه تو را توش این راه نیست
برو تا که تاریک و بیگاه نیست
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - گلهٔ بیجا
... آفت گرگان شدی در شهر و ده
غیر صد راه از تو خویشاوند به
گفت این خویشان وبال گردنند ...
... خلق را از کارشان باید شناخت
غیر تا همراه و خیراندیش تست
صد ره ار بیگانه باشد خویش تست ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گنج درویش
... قفل از صندوق آهن میگشود
خفته را پیراهن از تن می ربود
یک شبی آن سفله بی ننگ و نام
جست ناگاه از یکی کوتاه بام
باز در آن راه کج بنهاد پای
رفت با اهریمن ناخوب رای ...
... جسم خاکی بی نوا جان بی نیاز
راه دل روشن در تحقیق باز
خاطرش خالی ز چون و چندها ...
... سیم از صندوقهای آهنم
راه من بست آن سیه کار لییم
راه او بر بند ای حی قدیم
ای دریغا طاقه کشمیریم ...
... هر گهر خواهی درین یک معدنست
خرقه و پاتابه و پیراهن است
ثروت من بود این خلقان از آن ...
... دست او بر بند تا دستیت هست
گرگ راه است این سیه دل رهنمای
بشکنش سر تا ترا نشکسته پای ...