گنجور

 
۱۹۸۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۱

 

... محیط ناز کانجا زورق دلهاست توفانی

حبابش گردش چشم است و موج ایمای ابرویی

خم هر سطر سنبل صد جنون آشفتگی دارد ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۸۲

بیدل دهلوی » ترجیع بند

 

... وسعت آیینه ی جهان گردید

سر سودایی ای به گردش رفت

عرض دوران آسمان گردید ...

... چارسوی ظهور نامسدود

گردشی بود و رفتنی از خویش

همه آفاق رنگ می پیمود ...

... هر سر مو کمند گیسویند

گردش رنگشان جهان آراست

در کف صنع خامه ی مویند ...

... هستی ظاهر از عدم ماییم

گردش رنگ پر به سامان است

هرکه از خود رود قدم ماییم ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۸۳

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

... دور از این در چون دعای بی اثر دارد مرا

چشم مست ساقی از هر گردش پیمانه ای

ریزه الماس گویی در جگر دارد مرا ...

قصاب کاشانی
 
۱۹۸۴

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

... می رود از باد خوش تر ابلق لیل و نهار

روز و شب یک گردش چشم سیاهی بیش نیست

چند در هامون توان گردید ای حق ناشناس ...

قصاب کاشانی
 
۱۹۸۵

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

... به دانه های سرشگ است چشم من روشن

ز گردش اوفتد آنگه که آسیا خالی است

جرس ز ناله شود رهنمای گمشدگان ...

قصاب کاشانی
 
۱۹۸۶

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

... از خمار هجر او مردیم ای یاران کجاست

گردش چشمی که ما را متصل مدهوش داشت

رو به هر جانب که تیرش رفت بیرون از کمان ...

قصاب کاشانی
 
۱۹۸۷

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

... آسیایی نبود دیده ما را در کار

به شکست دل ما گردش افلاک بس است

فارغ از گرمی بی صرفه این بزمگه ایم ...

قصاب کاشانی
 
۱۹۸۸

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

... به بزمت تا قیامت رنگ هشیاری نمی بیند

کسی کز گردش پیمانه چشم تو مستان شد

شبی قصاب بود ای شوخ با زلف تو در بازی ...

قصاب کاشانی
 
۱۹۸۹

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

... هنوز آن برق جولان کار با خاکسترم دارد

مراد دل بود پیمانه ای از گردش چشمش

وگرنه این قدر خونی که خواهد ساغرم دارد ...

قصاب کاشانی
 
۱۹۹۰

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

... بدین سر آنکه از سر نگذرد محرم نمی گردد

ز گردش های چرخ واژگون قصاب دانستم

که هرگز بر مراد هیچ کس یک دم نمی گردد

قصاب کاشانی
 
۱۹۹۱

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

... فارغ ز قید سیم و زر روزگار باش

غافل مشو ز گردش این روز و شب مدام

بیدار چشم فتنه گر روزگار باش ...

قصاب کاشانی
 
۱۹۹۲

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

... می کشد ماند هر آن میوه که در بار قصاص

شکوه از گردش ایام چه داری قصاب

می کشد در همه جا طالب دیدار قصاص

قصاب کاشانی
 
۱۹۹۳

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

... سنگ زیرین آسیا شده ام

گردش روزگار را نازم

ز پدر دارم ارث صحرا را ...

قصاب کاشانی
 
۱۹۹۴

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

... داد آخر آن سرانجامی که من می خواستم

گردش چشمی ز یک نظاره ام مستانه کرد

داد ساقی باده از جامی که من می خواستم ...

قصاب کاشانی
 
۱۹۹۵

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳

 

... گذار سیل اشگم گه بر این ویرانه افتاده

عجب نبود شود گر توتیا از گردش دوران

دلم در زیر این نه آسیا چون دانه افتاده ...

... مگر زلف دل آرایش به دست شانه افتاده

ز من احوال خال و گردش چشمش چه می پرسی

سیه مستی است بی خود بر در میخانه افتاده

نمی دانم چه می در جام دارد چشم او قصاب

که آتش بر دلم زین گردش پیمانه افتاده

قصاب کاشانی
 
۱۹۹۶

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴

 

ای نگه با نظرت هم می و هم میخانه

گردش چشم تو هم ساقی و هم پیمانه

هم مسلمان ز تو حاجت طلبد هم کافر ...

قصاب کاشانی
 
۱۹۹۷

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

... خشک گردیده ست در سرچشمه آب زندگی

از جفای بی حد ایام و گردش های دهر

گشته کوته رشته عمرم ز تاب زندگی ...

قصاب کاشانی
 
۱۹۹۸

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

از صحن کعبه ساحت میخانه خوشتر است

از دور سجه گردش پیمانه خوشتر است

یارب چه حکمت است که بیگانه خوی من ...

مشتاق اصفهانی
 
۱۹۹۹

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

... خبر ز عشق ندارد کسی که رونق دهر

ز گردش فلک و ماه مشتری داند

غنی ز سیم و زر از فیض مستیم ورنه ...

مشتاق اصفهانی
 
۲۰۰۰

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

... دوش در بادیه رم کرده غزالی می گشت

گردش چشم سیاه تو به یادم آمد

بر سر شاخ کله گوشه گل باد شکست ...

مشتاق اصفهانی
 
 
۱
۹۸
۹۹
۱۰۰
۱۰۱
۱۰۲
۱۳۰